آخرین پست های ارسال شده به اینستاگرام

https://www.instagram.com/p/CEJn4-gJyFx/

https://www.instagram.com/p/CEJonflJiuX/

https://www.instagram.com/p/CEMyDIwJNXS/

واقعه گوهرشاد 21 و 22 تیرماه  1314 ،  به قلم آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری ، شاهد و فعال صحنه

 

واقعه گوهرشاد

به قلم آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری ،

شاهد و فعال صحنه

 

امروز بیست و یکم تیرماه ، سالروز واقعه مسجد گوهرشاد ذر سال 1314 هجری شمسی است
مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری در آن تاریخ چهل و سه ساله و به احتمال قریب به یقین ، جوان ترین مجتهد در جمع علمایی بوده که در مسجد گوهرشاد حضور داشته اند و به همین دلیل ؛ و به دلیل تسلطی که مرحوم فقیه سبزواری در ایراد خطابه داشته است از ایشان درخواست می شود که در مسجد سخنرانی کنند
روایت زیر که به قلم مرحوم فقیه سبزواری است از معدود اسنادی است که به وسیله یکی از شاهدان و فعالان صحنه ( مرحوم فقیه سبزواری ) ثبت شده و در سال های اخیر مورد استناد پژوهشگران واقعه گوهرشاد قرار گرفته است
 

قضيۀ اتحاد شكل[و قيام گوهرشاد]

در ص ۸ س ۵ فرمايد:حادثۀ ديگر اتحاد شكل بود كه در فروردين ۱۳۴۸(قمرى)حكم از طرف رضا شاه شد بر اين كه بايد تمامى اهل ايران متحد الشكل باشند.به اين معنى كه كت و شلوار داشته باشند و عمامه به كلى نباشد مگر عده‌اى كه از شهربانى جواز داشته باشند و جواز هم داده نمى‌شود مگر به كسانى كه مجتهد باشند.و انقلابى عظيم رخ داد و بالاخره مردم متحد الشكل شدند كه هركس عمامه داشت بدون جواز يا قبا و عبا داشت،آجان او را جلب به شهربانى مى‌كرد و عمامۀ او را برمى‌داشت و قباى او را قيچى مى‌كرد.

مدتى بدين منوال بود تا در سنۀ ۱۳۵۲ قمرى حكم شد كه بايد كلاه بين‌المللى پوشيده شود كه عبارت از كلاه دوره بود و مردم همگى اطاعت كرده و پوشيدند،مگر مشهد كه قيام كرده و مخالفت.و خلاصۀ قضيۀ آن‌كه،عده‌اى باهم شركت كردند و معلوم نشد كه محرك آنها كيست و بهلول فرزند آقا شيخ نظام گنابادى كه در سبزوار ساكن بود و حقير نزد او مقدارى مطول خوانده‌ام و آن بهلول شخص فوق العاده بود و در سن بيست و پنج سالگى يا بيشتر و يك‌سر در حركت بود،گاهى مكه بود كه در سنۀ ۱۳۵۳ كه حقير مكه مشرف شدم او را در منى ديدم و شبها منبر مى‌رفت و حافظۀ عجيبى داشت و منبر عوامى عجيبى داشت كه هرشهرى كه مى‌رفت مردم اقبال زيادى به او داشتند و همان سال مكه باهم در يك ماشين بوديم،لكن چون او را شخص فوق العاده مى‌دانستم،هميشه در پرهيز بودم و چندان نزديك خود نمى‌گذاشتم بيايد.تا آن‌كه آمد سبزوار و يك شب نزد والد و والدۀ خود بود.

پس از آن به مشهد آمده و به طرف تربت حيدريه رفت و به فاصلۀ چند روزى او را به مشهد آورده و به منبر بالا بردند و تحريك آنها نمود كه ايها الناس مى‌خواهند حجاب را از زنها بگيرند.خورده‌خورده هيجانى در مردم پيدا شد و كم‌كم مبلغين مشهد مثل حاجى شيخ مهدى و حاجى محقق و حاجى شيخ مرتضى عبدگاهى و بقيۀ مبلغين منبر رفته و تهييج مردم كرده تا بالاخره روز جمعه قشون اطراف صحن را گرفته و در دم بست پايين خيابان،قشون جلوگيرى از مردم نموده و مردم مخالفت كرده و دو نفر از مردم كشته شده و اين قضيه بيشتر باعث تهييج مردم شد تا آن‌كه به كلى دكاكين تعطيل و ادارات بسته و ازدحام زيادى در مسجد جامع شد.

حقير و مرحوم آية اللّه آقا حاجى شيخ على اكبر نهاوندى چون مى‌دانستيم كه قضيه عادى نيست،لذا گاهى در منزلى از منازل دوستان پنهان بوديم،لكن چون عموم علما در مسجد بودند مثل حاجى مرتضى آشتيانى،آقا شيخ حسن پايين خيابانى،آقا سيد يونس اردبيلى و تمامى ائمۀ جماعت قريب سى نفر جمع شده بودند،لذا ناچار با يكديگر رفتيم به مسجد.

لكن آثار عذاب هويدا بود.غبار فلك را گرفته و هوا قرمز شده و مردم همه مضطرب و لا ينقطع از دهات و اطراف جمعيت با چوب و چماق به طرف شهر آمده و شهرت دادند كه علما حكم جهاد دادند تا آن‌كه در مسجد ديگر جاى پا نبود.حقير با آقاى نهاوندى كه به مسجد وارد شديم،ملاحظه كرديم كه علما همگى در ايروان مقصوره جمع و بهلول هم منبر رفته و مردم را تشويق مى‌كند كه بروند به طرف لشكر و لشكر را متصرف شوند و لشكر هم عازم شده كه اگر مردم حمله به طرف آنها بكنند توپ و مسلسل بسته و همگى را بكشند.

حقير جون اين وضع را ديدم،به آقاى نهاوندى گفتم كه اوضاع خيلى بد شده،يا خود شما به منبر برويد و مردم را امر به سكوت كنيد و يا حقير مى‌روم.فرمودند:قلب من ضعيف است و نمى‌توانم.گفتم شما استخاره كنيد،چنانچه خوب باشد حقير منبر مى‌روم.استخاره كردند بسيار خوب بود،لذا حقير حركت كردم و رفتم و بهلول را از منبر به پلۀ دوم قرار دادم و مردم همين‌كه ديدند من به منبر رفتم هجوم به طرف منبر نمودند و حقير با صداى رسا امر به سكوت كردم.مردم همگى ساكت شدند كأن على رؤوسهم الطير.بعد از آن ابلاغ كردم به عموم آنها كه ايها الناس!اين هياهو نتيجه ندارد.اگر بنا داريد كار پيش برود،خوب است به خود اعلى حضرت رضا شاه تلگراف كنيد.البته شاه شما مسلمان است و تقاضاى شما را قبول خواهد كرد.از اين قبيل مواعظ‍‌ زياد نمودم.

مثل اين كه پسند عقلا شد و قبول عموم قرار گرفت.پس از آن از منبر پايين آمدم و حضور علما كه مجتمع بودند آمدم و عرض كردم،ديگر نشستن شما در اين مكان صلاح نيست،خوب است برويم به كشيك‌خانۀ مسجد و فكر چاره‌اى كنيم كه اين هياهو نتيجۀ خوبى ندارد.قبول كردند و مجتمعا به كشيك‌خانه مسجد رفتيم و نتيجۀ گفتگوها بالاخره بر اين قرار گرفت كه تلگرافى توسط‍‌ آية اللّه آقاى حاجى شيخ عبد الكريم حائرى كه در آن ايام فى الجمله مرجعيت داشت بكنند كه ايشان به اعلى حضرت تلگراف كنند كه او صرف‌نظر از پوشيدن كلاه دوره‌دار بنمايد.حقير با اين تلگراف مخالف بودم و در آن تلگراف تهديد سختى نسبت به اعلى حضرت شده بود.آنچه اصرار كردم براى تغيير تلگراف اثرى نكرد و تمامى علما تلگراف را امضا نمودند و اين تلگراف كه مخابره شد،آتش غيظ‍‌ اعلى حضرت افروخته شد و تلگرافى از شخص او صادر شد كه يا متفرق شويد يا آن‌كه با گلوله متفرق خواهم كرد.

آقاى حاجى ميرزا احمد كفائى در لشكر بود و مسجد نيامده بود.از لشكر به حقير تلفن كرد كه قضيه وخيم شده و محتمل است كه به ضرب گلوله مردم را متفرق كنند.هرچاره‌اى داريد بكنيد و مردم را متفرق كنيد.لكن به قدرى آتش غيظ‍‌ مردم مشتعل شده بود كه كسى قدرت نداشت كه اسم اين معنا را ببرد.به همين نحو بود و نهارى مختصر حاضر شد و عموما خوردند.غروب شد.علما يكان‌يكان فرار كردند،چند نفرى باقى ماند.يك ساعت از شب گذشته ثانيا آقاى حاجى ميرزا احمد به حقير تلفن كرد كه هرنحو هست مردم را متفرق كنيد كه حكم شديد صادر شده كه به هرنحو هست مردم را متفرق كنند و قشون هم با مسلسل دور تا دور مسجد را محاصره كردند.
در اين اثنا جمعى دور حقير را گرفتند كه بايد منبر بروى و مردم را امر كنى كه متفرق نشوند.حقير ملاحظه كردم كه اگر منبر نروم خطر قتل دارم.در اين گفتگو بودم،يك وقت ملاحظه كردم كه حقير را روى دوش گرفته و به طرف ايوان مقصوره مى‌برند،خواهى نخواهى منبر رفتم و بين محذورين گرفتار شدم.بالاخره بالاى منبر گفتم كه من آلان تب دارم و حال حرف زدن ندارم.فقط‍‌ مى‌توانم كه ختم أَمَّنْ‌ يُجِيبُ‌ الْمُضْطَرَّ را بخوانم.ختمى گرفتم و روضۀ على اصغر خواندم و از منبر پايين آمدم.لكن مخفى نباشد كه در اثناى آن‌كه مرا به طرف منبر مى‌بردند،يك نفر ناشناس بال قباى مرا كشيد و گفت:به مردم بگو اگر مى‌خواهيد آسوده شويد پناهنده به قنصول‌خانۀ روس شويد و من گوش به حرف او ندادم.

به هرتقدير كوشش كردم در تفرقۀ مردم.و شايد نه قسمت از ده قسمت را متفرق كردم.و علمايى كه باقى مانده بودند به دار التوليه فرستادم كه از جمله آقا شيخ مرتضى آشتيانى، حاجى شيخ على اكبر نهاوندى،آقاى ملايرى،و چند نفر ديگر از علما.وقتى كه تمامى را فرستادم،مسجد مقدارى خلوت شده،عده‌اى بربرى و زوار در مسجد باقى ماند و آن‌چه شهرى باقى بود به خانۀ خود رفتند.لكن باقى باز هم بودند تا در آخر خودم رفتم به دار التوليه.

به مجرد ورود حقير،اسدى نيابت توليت وارد اتاق شد و آمد روى زمين نشست و دست خود را به دامن حقير زد كه دستم به دامن تو.تو امروز شنيدم منبر رفتى و مردم را امر به آرامش كردى.حال هم چاره‌اى بكن كه آستانه در خطر است و تمام زحمات من هدر مى‌شود.و همان قضيۀ توپ‌بندى روسها پيش خواهد آمد.حقير گفتم:آنچه از دست من برآيد حاضرم و جان‌فدائى خواهم كرد و آستانه محفوظ‍‌ بماند و لو حقير از بين بروم.بناى مشورت شد.رأى بر اين قرار گرفت كه دو نفر نزد استاندار بروند و از او كسب تكليف بنمايند.قرار به استخاره شد.نهاوندى استخاره كرد،آيت آمد: إِنَّ‌ الْمُلُوكَ‌ إِذٰا دَخَلُوا قَرْيَةً‌ أَفْسَدُوهٰا وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ‌ أَهْلِهٰا أَذِلَّةً‌.

رأى بر اين قرار گرفت كه حقير با آقاى حاجى شيخ مرتضى آشتيانى برويم نزد استاندار كه در آن وقت پاكروان بود.درشكه حاضر شد و به اتفاق رفتيم وارد استاندارى شديم.

پاكروان اتاق بالا بود و آن هنگام تقريبا ساعت شش از شب بود.آقاى آشتيانى بدون هيچ‌گونه توجهى از پله‌ها بالا رفت.اتفاق پاكروان با همسر خود در حجره نشسته بودند.يك مرتبه آقاى آشتيانى پرده بلند كرده،همسر پاكروان از مملكت ايتاليا بود،وحشت مى‌كند و فرياد مى‌زند.آقاى آشتيانى برگشت كه به محلى كه حقير بودم با من.پاكروان زياده عضب‌آلوده مى‌شود و به تعجيل آمد حجرۀ پايين.گفت شما اين نصف شب آمده‌ايد چه كار داريد؟آقاى آشتيانى فرمودند:سه مطلب داريم.اول آن‌كه دستور بدهيد دستۀ سينه‌زن بيايند به بازار و صحن.دوم آن دستور بدهيد كه مردم لباس فرنگى نپوشند و كلاه دوره‌دار لباس كفر است.

سوم آن‌كه حجاب از سر زنها برداشته نشود.

پاكروان با كمال تعرض گفت:مسأله سينه زدن خودتان با آقاى حاجى آقا حسين قمى تقاضا كرديد كه در صحن سينه بزنند و حال هم بروند در ايام عاشورا در صحن سينه بزنند.و اما كلاه دوره‌دار جهت حفظ‍‌ از آفتاب ضررى ندارد.شما كه كلاه پهلوى را قبول و دورۀ جلو را قبول كرديد،خوب(است)كه دورۀ عقب را هم قبول كنيد و اين اجتماع را شما آورديد متفرق كنيد.و اما مسأله حجاب،اگر يك كلمه از پهلوى،شما مدركى آورديد كه حكم رفع حجاب نموده هرچه بخواهيد به شما داده خواهد شد.

حقير ملاحظه كردم كه آقاى آشتيانى مثل اين كه مطلب را گم كرده،رو به پاكروان كردم و گفتم:دو عرض دارم.گفت:شما كيستيد؟گفتم:من آقاى سبزوارى.گفت:بسيار خوب، شنيده‌ام شما به منبر رفتيد و مردم را امر به آرامش كرديد.گفتم:بلى.گفت:بگو.گفتم:غرض از آمدن بنده و حضرت آشتيانى از اين است كه اين مردم اجتماعى كرده‌اند،با حق يا باطل. بايد به هرنحو هست آنها را قانع كرد تا متفرق شوند.جواب گفت:شما كه اينها را جمع كرديد متفرق كنيد.جواب دادم كه ما جمع نكرديم.گفت:شما براى چه مسجد آمديد؟جواب دادم براى اصلاح و شايد بتوانم نحوى كنم كه خون‌ريزى نشود.گفت:بكنيد.جواب دادم راه فكر ما مسدود است.شما استاندار هستيد.گفت:فكرى ندارم.من گفتم:يك راه داريم و آن،اين است كه صورت تلگرافى جعلى دروغ الان به من بدهيد كه بروم مسجد و مردم را متفرق كنم.

جواب داد:چه تلگراف باشد؟گفتم:تلگراف آن‌كه اعلى حضرت عفو كرده و شما مردم متفرق شويد.جواب داد كه بد رأيى نيست.

اتفاق اسدى آمده بود و در حجرۀ فوقانى با طهران به توسط‍‌ بى‌سيم لشكر مشغول مذاكره بود.پاكروان رفت حجرۀ فوقانى نزد اسدى.فاصله نشد برگشت و گفت كار از دست من و اسدى خارج شده و خود اعلى حضرت با لشكر مخابره مى‌كند كه دستور داده كه به هرنحو هست مردم را متفرقه كنيد و سه دقيقه ديگر وقت نداريم و پاكروان به اسدى گفته بود كه فلانى رأى خوبى داد و به هرتقدير شد سه دقيقه گذشت كه صداى مسلسل بلند شد و فرياد مردم به يا على يا على بلند شد به نحوى كه صدا به مسجد كاملا مى‌رسيد.قريب نيم ساعت طول كشيد و صدار آرام شد و خورده‌خورده صبح طلوع كرد.برگشتيم به دار التوليه و از آنجا متفرق شديم و دو روز بود كه به كلى صحن و مسجد و حرم بسته بود و معلوم نشد كه چند نفر كشته شده و مردم متفرق شدند و دستور آمد كه مسجد و صحن و حرم باز شود و سرتاسر شهر امن شد و قضيه كلاه هم بعد از چند روزى عملى شد و بعد از چند روز شش نفر از علما را به طهران تحت الحفظ‍‌ بردند:حاجى سيد هاشم نجف‌آبادى،حاجى شيخ حبيب ملكى،آقا سيد زين العابدين سيستانى،شيخ آقا بزرگ شاهرودى حاجى شيخ هاشم قزوينى و مدتى زندان قجر زندانى بودند و بعد مرخص شدند و آقا ميرزا يونس اردبيلى در نوقان مخفى بود او را هم گرفتند و طهران بردند و مدتى در زندان بود.و بعد از بازرسيهاى زياد اسدى نيابت توليت محكوم به اعدام شد در شب ۲۶ ماه مبارك رمضان ۱۳۵۴ بعد از طلوع فجر.اين خلاصۀ حادثۀ مسجد.

انتهى ما فى الرسالة المذكورة

منبع :

جعفریان ، رسول ، 1377 ، احوال آية اللّه ميرزا حسين سبزوارى،به قلم خودش روايت مرحوم معلم حبيب ‌آبادى ، میراث اسلامی ایران ، جلد هفتم ، صفحه 71 ، قم ، کتابخانه عمومی حضرت آيت الله العظمی مرعشی نجفی

معلم حبیب آبادی ، محمد علی ، مکارم الاثار ، متولدین 1309 قمری

 

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1616

http://gozarestan.ir/show.php?id=897

http://22bahman.ir/show.php?page=post&id=13010

مشرق نیوز

https://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/78959/1

علوم انسانی

از نماز باران در خشکسالی تا اقدامات عملی مراجع در بلایا

از نماز باران در خشکسالی تا اقدامات عملی مراجع در بلایا

مهدی دلیر

از نماز باران در خشکسالی تا اقدامات عملی مراجع در بلایا

تهران- ایرناپلاس- مرجعیت نسبت به بیماری یا درد فراگیر جامعه، هیچ‌گاه بی‌تفاوت نبوده است. گاه به بسیج مردمی همت می‌گماشتند و طلاب را پیشقدم در خدمت می‌کردند، گاهی نیز با ذکر و دعا و توسل، مردم را آموزش می‌دادند و در مواجهه با بلایی با مردم همراهی می‌کردند.

ایام پرمشقتی را سپری می‌کنیم. نیاز به همدلی و همراهی بسیار است تا بتوان رنج این ایام را گذراند. انجام امور دینی و توصیه به برخی از آداب و ادعیه دینی می‌تواند تسکین دهنده باشد. مراجع بزرگوار تقلید هم در پیام‌هایی که در این ایام صادر کرده‌اند، برخی از آداب و ادعیه را یادآور شده‌اند. مراجع تقلید اما به این بسنده نکرده و توجه به دستورات پزشکان و مسئولان امر را نیز خواستار شده‌اند. مرجعیت در طول تاریخ کوشیده است در این‌گونه وقایع، همراه و همدل مردم باشد و از آلام آنها بکاهد.

نماز باران در خشکسالی

سال‌ها پیش، خشکسالی چندین ساله‌ای به دامان قم افتاده بود. سال ۱۳۲۳ بود و هیچ باران رحمتی از آسمان نمی‌بارید. موقعیت غذایی مردم نیز بحرانی شده بود. اهالی قم، چاره را در رجوع به مرجعیت دیدند. مراجع ثلاث قم در آن زمان سکان مرجعیت را به عهده داشتند؛ حضرات سید صدرالدین صدر، حجت کوه کمره‌ای و سید محمدتقی خوانساری. جمعیتی به سمت بیت این حضرات روان شدند و خواستند نماز باران خوانده شود.

آیت‌الله خوانساری پذیرفت و گفت خواندن نماز باران بر من در این شرایط تکلیف است. برخی او را تحذیر دادند که اگر نمازی خوانده شود و بارانی نیاید، آبروی مرجعیت در خطر است. سید اما توجهی به این تحذیرها نکرد. برخی نیز طعن می‌زدند و می‌گفتند که جهانیان به پیشرفت‌های علمی رسیده‌اند و ما هنوز به دنبال خرافات روانیم. روز موعود فرارسید. جمعیتی از گوشه و کنار شهر روانه شدند تا به صحرای خاک فرج که در نزدیکی شهر قرار داشت و مصلای آن محسوب می‌شد، رسیدند. آیت‌الله خوانساری در حالی که پاها را برهنه کرده و تحت الحنک انداخته بود با عده‌ای از همراهان به سمت آن منطقه حرکت کردند. جمعیت زیادی آمده بود. آن روز نماز خوانده شد، اما اثری از اجابت دیده نشد.

فردایش در محله‌ قمِ نو، نماز باران این بار مخصوص طلبه‌ها برپا شد. در آداب نماز باران آمده که روز اول همه مردم بیایند و در روز بعد افراد خاص انتخاب شوند. با توجه به این آداب، آیت‌الله خوانساری تنها با طلبه‌ها برای نماز باران رفت. نماز خوانده شد و باز هم باران نیامد. شب هنگام، مابین نماز مغرب و عشا باران شروع به باریدن گرفت. حدود یک ساعت باران بارید. قمی‌ها به شکرانه‌ این باران، بازار را چراغانی کردند.[۱]

سیل در دوران آیت‌الله بروجردی و ماجرای وبا در سامرا

نزدیک به ۱۰ سال بعد، این بار در قم سیل جاری شد. خانه‌ها را ویران کرد و جانِ افرادی را گرفت. در این زمان آیت‌الله بروجردی بر مسند زعامت شیعیان بود. آیت‌الله صراحتاً پیامی صادر کرد و طلاب و مردم را برای کمک به سیل‌زدگان بسیج کرد. می‌گفتند که طلاب، کیسه‌های شن را به دوش می‌گرفتند و مانع از هجوم بیشتر سیل می‌شدند. در این واقعه، خود آیت‌الله بروجردی شخصاً بر کمک‌رسانی‌ها نظارت داشته و مردم را یاری می‌رسانده است.[۲]

مرجعیت نسبت به بیماری یا درد فراگیر جامعه، هیچ‌گاه بی‌تفاوت نبوده است. گاه به بسیج مردمی همت می‌گماشتند و طلاب را پیش‌قدم در خدمت می‌کردند، گاهی نیز با ذکر و دعا و توسل، مردم را آموزش می‌دادند و از بلیّه‌ای رهایی می‌بخشیدند. نقل است که زمانی در عراق بیماری وبا شایع شد. مرحوم شیخ عبدالکریم حائری نقل کرده بود که در آن زمان، من و آقا میرزا علی آقا (آقازاده میرزای شیرازی) و آقا سیدمحمد سنگلجی در سامرا شب در پشت بام در خدمت مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی درس می‌خواندیم. در اثنای درس، استاد بزرگ ما مرحوم سید محمد فشارکی تشریف آورد. در حالی که آثار گرفتگی و ناراحتی در صورتش پیدا بود، فرمود: شما مرا مجتهد و عادل می‌دانید؟ عرض کردیم بله. فرمودند: پس من به تمامی شیعیان سامرا زن و مرد حکم می‌کنم که هر یک از ایشان یک فقره زیارت عاشورا به نیابت از نرجس خاتون مادر مکرّمه حضرت حجت (عج) بخوانند و آن خاتون را نزد فرزند بزرگوارش شفیع قرار بدهند که آن حضرت پیش خداوند عالم شفاعت نمایند و شیعیان را از این بلا نجات دهند. همین که این حکم صادر شد و چون مقام ترس و بیم بود همه شیعه‌های مقیم سامرا اطاعت نموده زیارت عاشورا را به همان دستور خواندند و در نتیجه یک نفر شیعه در سامرا تلف نشد.[۳]

قریب به همین رویکرد را از زبان آیت‌الله سیداحمد خوانساری نقل کرده‌اند. وی گفته بود در سال‌های دورتر بیماری وبا به ایران و خوانسار آمده بود. به این دلیل در شهرستان خوانسار و در اکثر خانه‌ها یک نفر یا بیشتر از دنیا رفتند مگر خانه‌هایی که در هر روز آیاتی معروف به «قُل لَن یَصیبَنا» را می‌خواندند که به آنها هیچ صدمه‌ای وارد نشد.

اقدامات عملی و کمک‌رسانی مراجع در بلایا

اقدامات عملی مرجعیت هم در ماجراهای سیل و زلزله، بسیار بوده است. زمانی که زلزله بوئین زهرا در سال ۱۳۴۱ رخ داد، حضرات میلانی، فقیه سبزواری، میرزا احمد خراسانی بیانیه‌ مشترکی دادند و مساعی متدینان را در کمک به مردم خواستار شدند. حضرات شریعتمداری، مرعشی نجفی، گلپایگانی هم فتاوای جداگانه‌ای صادر کردند. در واقعه‌ زلزله طبس در سال ۱۳۵۷ بود که سید مهدی فرزند آیت‌الله گلپایگانی در راه امداد رسانی به زلزله‌زدگان از دنیا رفت. وی مسئول و پیگیر مؤسسات عام‌المنفعه‌ای بود که از جانب آیت‌الله تأسیس شده و به خدمات عمومی می‌پرداخت.

در واقعه جنگ تحمیلی هم مرجعیت در میدان و در کنار مردم بود. گاه نمایندگان خود را به جبهه می‌فرستاد، گاه از بازماندگان دستگیری می‌کرد. در مهرماه ۱۳۵۹ بود که در ارتباط با رسیدگی به وضعیت مجروحان جنگ، آیت‌الله گلپایگانی اولین اطلاعیه خود را صادر کرد. او گفته بود که برای کمک به مجروحان هیئتی متشکل از روحانیون و کادر پزشکی به مناطق مرزی عزیمت نمایند. این گروه  ضمن کمک‌های مالی و تفقد از مجروحان موظف به انجام تدابیر درمانی در بیمارستان‌های جبهه نیز بودند. طبق تصمیم آیت‌الله گلپایگانی مقرر شد که در صورت لزوم عده‌ای از مجروحان را به قم اعزام و در بیمارستان ایشان بستری نمایند. سایر مراجع در طول این هشت سال، نمایندگانی را به بیمارستان‌ها می‌فرستاده و از مجروحان بازدید می‌کرده‌اند. آیت‌الله مرعشی نجفی در بیانیه‌ای در همین سال‌ها گفته بود که لازم است به یاری آوارگان جنگ بپردازیم و قبل از رسیدن فصل سرما از هیچ کمکی در حد توان دریغ نورزیم. 

این رویّه‌ مرسوم و مقبول مرجعیت بوده است. در حادثه‌ی سیل اخیر در خوزستان بود که آیت‌الله سبحانی منزل شخصی خود را به سیل‌زدگان داد. سایر مراجع هم کمک‌های نقدی و معنوی کردند.

مراجع در این ماجرای دردناک اخیر(کرونا) نیز به میدان آمده‌اند. ایشان در توصیه‌های خود، اولاً به حفظ موارد توصیه شده توسط پزشکان تأکید بسیار کرده‌اند و در مرتبه‌ بعد، توجه به برخی ادعیه را برای رفع مشکلات و گرفتاری‌ها یادآور شده‌اند. مرجعیت و روحانیت در مشکلات مردم و جامعه، خود را همراه با مردم دانسته‌اند. هم به کمک‌های مادی اقدام کرده‌اند و هم آرامش و سکینه‌ معنوی مردم را در نظر داشته‌اند.

[۱] دیباج، زندگی‌نامه آیت‌الله العظمی بروجردی، صص ۱۴۷-۱۴۸

[۲] نقل از آیت‌الله علوی بروجردی، پایگاه اصلاحات نیوز، کد خبر ۱۲۰۴۳۵

[۳] الکلام یجر الکلام، سید احمد زنجانی، ج۱، ص ۵۴

http://plus.irna.ir/news/83693180/

فایل صوتی ویژه برنامه تلویزیونی ضیافت

فایل صوتی ویژه برنامه تلویزیونی ضیافت

 

فایل صوتی برنامه زنده تلویزیونی " ضیافت " 

شبکه قران و معارف سیما

ویژه برنامه بررسی شخصیت و خدمات مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری رحمة الله علیه

مجری برنامه : محمد هادی صلح جو 

کارشناس مهمان برنامه : سید محمد فقیه سبزواری

پخش شده در تاریخ : 25 اردیبهشت 1399  ،  برابر با شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان 1441

اندازه فایل : 13 مگابایت

مدت فایل : 60 دقیقه

لینک فایل تصویری برنامه :


https://www.instagram.com/p/CCCBB-KpNvn/


https://www.telewebion.com/episode/2274227


https://qurantv.ir/content/168594


https://www.aparat.com/v/6g5qd

ویدئوهای برنامه ضیافت شبکه قران و معارف سیما

نگاهی به شخصیت ، آثار و خدمات مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

ویدئوهای برنامه ضیافت شبکه قران و معارف سیما

 

پخش شده در برنامه زنده ضیافت ، شبکه قران و معارف سیما ، پنج شنبه 25 اردیبهشت 1399 ، شب 21 ماه مبارک رمضان ، مجری : محمد هادی صلح جو ، کارشناس مهمان : سید محمد فقیه سبزواری .

 

ایزی ، خاستگاه آیة الله میرزا موسی فقیه سبزواری

 

کرامت میرزا موسی فقیه سبزواری ، دفع وبا

 

علمای مجاز به داشتن عمامه ، به روایت مرحوم واعظ زاده خراسانی

 

خاطره آیة الله شبیری زنجانی مرتبط با آیة الله فقیه سبزواری

 

آیة الله فقیه سبزواری ، عامل ایجاد محبت و وحدت بین مسلمانان و یهودیان مشهد

 

برخورد زیبای مرحوم فقیه سبزواری با یهودیان مشهد

 

دوره های تحصیلی مرحوم آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری

 

فقیه سبزواری ، چهل سال کلید دار ضریح امام رضا (ع)

 

مسجد گوهرشاد ، پایگاه مرحوم فقیه سبزواری

 

مسجد گوهرشاد

 

برخی شاگردان مرحوم فقیه سبزواری

 

شبستان سبزواری در مسجد گوهرشاد

 

خاطره مرحوم سیدمهدی طباطبایی از فقیه سبزواری

 

برخی خدمات مرحوم فقیه سبزواری

 

فقیه سبزواری ،از مؤسسین حوزه علمیه مشهد

 

تقسیم سه هزار قطعه زمین بین طلاب توسط مرحوم فقیه سبزواری

 

کوی طلاب مشهد ، یادگار مرحوم فقیه سبزواری

 

مستند اول ، زندگی مرحوم آیة الله فقیه سبزواری

 

مستند دوم ، زندگی مرحوم آیة الله فقیه سبزواری

 

مستند سوم زندگی آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری

 

مستند چهارم زندگی آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری

 

برخی خدمات مرحوم فقیه سبزواری

 

عوامل اصلی پیشرفت علما و مراجع تقلید

 

آیة الله فقیه سبزواری و پیش بینی زمان رحلت خود

 

تشییع باشکوه مرحوم فقیه سبزواری

 

مرقد و مزار مرحوم فقیه سبزواری

 

مسجد فقیه سبزواری ، کوی طلاب مشهد

 

نماز سریع مرحوم فقیه سبزواری

 

پنجاه و پنجمین سال رحلت آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

 

پنجاه و پنجمین سال رحلت

به مناسبت فرارسیدن 24 شوال ، سالروز رحلت فقیه و مرجع خدمتگزار ، حضرت آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری اعلی الله مقامه الشریف


تصاویری از تشییع پیکر مطهر با حضور علما ، فضلا ، طلاب و اقشار مختلف مردم مشهد و زائران ، در یک روز سرد و برفی

 

https://www.instagram.com/p/CBWNv4enyJN/

 

نقل قول های بزرگان در زمینه شخصیت و آثار مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری


نقل قول های بزرگان در زمینه شخصیت و آثار مرحوم

آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

میرزا حسین فقیه سبزواری از فقیهان و مراجع تقلید نیمه اول قرن چهاردهم هجری شمسی (۱۳۴۵–۱۲۷۱) برابر با نیمه دوم قرن چهاردهم هجری قمری (۱۳۸۶–۱۳۰۹) ساکن مشهد، صاحب رساله، حافظ و مفسّر قران، خطیب، محدّث و از مؤسسان و احیاگران حوزه علمیه خراسان، کلید دار ضریح علی بن موسی الرضادر طول چهل سال، شاهد و وقایع نگار حمله روس‌ها در سال ۱۳۳۰ قمری به حرم علی بن موسی الرضا، شاهد و مورخ واقعه گوهرشاد در تیر ۱۳۱۴ و فعال برای پیشگیری از کشتار مردم، مجاز به استفاده از عمامه در کنار چهار مجتهد دیگر، میرزا احمد کفایی، مرتضی آشتیانی، علی اکبر نهاوندی و میرزا مهدی اصفهانی در دوران رضا شاه برای خلع لباس روحانیون به منظور اتحاد شکل لباس در ایران، از ناظران دو بار تغییر سنگ مزار و ضریح علی بن موسی الرضا، بنیانگذار کوی طلاب مشهد با واگذاری نزدیک به سه هزار قطعه زمین رایگان به طلاب، امام جماعت مسجد گوهرشاد و حرم در طول چهل سال، مدرس سطوح عالی فلسفه، فقه و اصول، سازنده باغ رضوان (صحن رضوان کنونی در حرم امام هشتم شیعیان علی بن موسی الرضا) و مؤسس مسجد و مدرسه و حسینیه در مشهد و نقاط دیگر است.[۱][۲][۳][۴][۵][۶][۷][۸][۹]گفتاوردها[ویرایش]تبار و نسب[ویرایش]«بر حسب آنچه از بزرگان شنیدم، مرحوم شاه سلطان حسین، هنگامی که عازم زیارت مشهد می‌شود، در شاهزاده عبد العظیم دو سید بزرگوار را که از سلسلهٔ سادات بلدهٔ طیبه بودند و از سلسلهٔ سادات آن بلده هستند، یکی به نام آقا میرزا محمد و دیگری به نام آقا میرزا عبد الحسین که آقا میرزا محمد واعظ بی نظیر؛ و آقا میرزا عبدالحسین عالم بی نظیر، با خود به سفر مشهد می‌آورد و در سبزوار که وارد می‌شود، اهالی سبزوار از سلطان استدعا می‌کنند که عالمی در این شهر نداریم. آقا میرزا عبد الحسین در سبزوار می‌ماند که محل تدریس ایشان در محل درس ایشان معروف بود و این بزرگوار جد والد مرحوم است و آقا میرزا محمد مشهد آمده و در مشهد اقامت می‌نماید و به مناسبتی به قریهٔ جاغرق که چهارفرسخی مشهد است منتقل و فعلاً عدهٔ زیادی از اولاد آن مرحوم موجود هستند؛ و برحسب آنچه معلوم مرحوم والد به سی و نه طبقه منتهی می‌شود به حسین اصغر فرزند حضرت سجاد و در کوه نیشابور معروف به جبل اردلان مدفون و فعلاً مزار عموم آن اطراف و دارای موقوفاتی زیاد است.»[۱۰]دوبار نظارت بر تغییر سنگ و ضریح مرقد علی بن موسی الرضا در سال ۱۳۱۲ و ۱۳۳۸ خورشیدی[ویرایش]«به واسطه کهنه شدن صندوق مطهر روی قبر مطهر که در زمان تولیت اسدی، ضریح مقدس را برداشته و میان حرم مطهر در حدود یک متر خاک دست رس بود که برداشته شد و چند صورت قبر از خوانین ازبک پیدا شد و پس از برداشتن خاک، تمام میان حرم مطهر را شفته و بتون آرمه نمودند و متصدی آقای حاجی ملا هاشم صاحب «منتخب التواریخ» و آقای حاجی آقا حسین قمی و آقای حاجی میرزا احمد کفائی بود و اتفاقاً روی قبر مطهر که خاک برداری شد روی قبر مطهر قبر گچی درآمد که هفت مرتبه گچ شده بود، آن را برداشته سردابی ظاهر شد که معلوم شد قبر مطهر ثامن الائمه و قبر هارون میان سرداب است. دیگر تصرفی نکردند غیر آن که روی قبر مطهر را چند میل آهن گذاشته و با بتون آرمه محکم نموده و سنگ مرمر که حجار باشی ساخته بود روی قبر گذاشته و ضریح را گذاشته و این در سنه ۱۳۵۲ قمری بود؛ و ایضاً در سنه ۱۳۷۹ ماه شعبان تحت نظر عده‌ای از علما که یکی خود حقیر بود، تعمیرقبر مطهر شد.»[۱۱][۱۲]حمله روس‌ها به حرم علی بن موسی الرضا[ویرایش]«یوسف خان که اصلاً هراتی بود، در مشهد خروج کرد و ادعا نمود باید محمد علی شاه، فرزند مظفرالدین شاه قاجار، به قدرت برسد و ما مشروطیت را نمی‌خواهیم.
کم‌کم عده ای را دور خود جمع کرد و صحن نو را مرکز قرار داد. مدتی بعد طالب الحق ظاهر شد. وی با یوسف خان همداستان شد و مسجد جامع گوهرشادرا مرکز قرار دادند و هرروز در صحن نو مشغول مشق کردن بودند و شب‌ها به خانه‌های اغنیاء سرکشیده و وجوه زیادی را از آن‌ها می‌گرفتند و سه ماه این هرج و مرج طول کشید. روز دوشنبه، دهم ربیع الثانی ۱۳۳۰ هجری قمری، دو ساعت به غروب مانده، این حقیر رفتم مسجد جامع که نماز ظهر و عصر بجای آورم. یکی از دوستان به نام محمد جواد عرب زاده به من گفت خودت را به مدرسه برسان که الساعة روس‌ها آستان قدس را به توپ خواهند بست. با عجله خودرا به صحن کهنه رساندم. هنوز از صحن خارج نشده بودم که صدای توپ‌ها بلند شد و اول توپی که زده شد، از باغ خونی که مرکز روس‌ها بود به ایوان عباسی خورد و گلوله‌های آن در میان صحن پخش شد. نتوانستم به مدرسه بروم. برگشتم میان حرم. شلیک توپ زیاد شد و دروازه پایین خیابان و سرای حاجی ملک و اول کوچه حاج شیخ محمد تقی و باغ خونی توپ شلیک می‌شد و تا بعد از اذان مغرب، مسلسل توپ زده می‌شد. آنچه تلاش کردم خودرا خلاص کنم، نتوانستم. گاهی میان حرم و گاهی میان مسجد و گاهی دارالحفاظ و گاهی دارالسیاده، در حرکت بودیم. تا بالاخره طالب الحق به حرم آمده و عده زیادی اطراف او جمع شدند و اظهار مساعدت کردند. گفت الان به فرمانده روس‌ها تلفن می‌کنم توپ نزنند. خودش را به کشیک خانه رسانید. پس از نیم ساعت برگشت و گفت هرچه تلفن می‌کنم جواب نمی‌دهند و قرار ما این نبود بلکه قرار این بود که هرزمان می‌گویم دست بردارید، دست بردارند. معلوم شد که حرف مردم که در حق طالب الحق راست بود. مردم می‌گفتند که شب‌ها قزاق روس می‌آید در مسجد و به اتفاق یکدیگر به قصرخانه می‌روند. چون در آن هنگام در حدود شش هزار قشون روس در مشهد متمرکز بودند و معلوم شد که طالب الحق از تمام جریان روس‌ها خبردار بود.
تا اذان مغرب در میان صحن حرم بودم تا بالاخره هر نحو بود خودرا به قبرستان قتلگاه رسانیدم و درب هر منزلی از منازل دوستان را که کوبیدم، جواب نشنیدم تا بالاخره منزل محمد حسین داورزنی که در کنار قتلگاه بود کوبیدم و جواب شنیدم. داخل منزل شدم. کم‌کم صدای توپ ساکت شد و آن شب را در آن منزل استراحت کردم. صبح روز بعد، لشکر روس تمام صحن و حرم را محاصره کردند و فرستادند تولیت آستان قدس مرتضی قلیخان را آوردند تا نظارت داشته باشد که کسی در خزینه حضرت تصرف نکرده. این جانبب که تا در صحن بالا خیابان را مشاهده کردم هفتاد و دونفر در جلو مدرسه میرزا جعفر کشته شده بودند. در صحن کهنه قشون روس ایستاده بود و مانع ورود افراد به داخل صحن می‌شد. چند روز به این منوال بود تا بعد حرم و صحن را به خود ایرانی‌ها واگذار کردند و یوسف خان که مؤسس این معرکه بود، فرار کرد و جنازه اورا به مشهد آوردند. محمد نیشابوری که از شجعان ایشان بود نیز فرار کرد و به نیشابور رفت و در آن جا کشته شد و به این ترتیب معرکه تمام شد .»[۱۳] خبرگزاری رضوی، برای نخستین بار اقدام به انتشار این خاطره و تحلیل ریشه‌ها و پی آمدهای حادثه کرده‌است.[۱۴][۱۵][۱۶][۱۷][۱۸]برخورد دولت با عمامه روحانیون[ویرایش]«حادثهٔ دیگر اتحاد شکل بود که در فروردین ۱۳۴۸ (قمری) حکم از طرف رضا شاه شد بر این که باید تمامی اهل ایران متحد الشکل باشند. به این معنی که کت و شلوار داشته باشند و عمامه به کلی نباشد مگر عده‌ای که از شهربانی جواز داشته باشند و جواز هم داده نمی‌شود مگر به کسانی که مجتهد باشند؛ و انقلابی عظیم رخ داد و بالاخره مردم متحد الشکل شدند که هرکس عمامه داشت بدون جواز یا قبا و عبا داشت، آجان او را جلب به شهربانی می‌کرد و عمامهٔ او را برمی‌داشت و قبای او را قیچی می‌کرد. مدتی بدین منوال بود تا در سنهٔ ۱۳۵۲ قمری حکم شد که باید کلاه بین‌المللی پوشیده شود که عبارت از کلاه دوره بود و مردم همگی اطاعت کرده و پوشیدند، مگر مشهد که قیام کرده و مخالفت»[۱۹]دربارهٔ او[ویرایش]میرزا حسین فقیه سبزواری، از مجتهدان مجاز به استفاده از عمامه[ویرایش]«بعد از قضیه مسجد گوهرشاد و توقیف مرحوم آقازاده، حوزه خراسان منحل شد و فقط برای چهار مجتهد طراز اول مشهد اجازه عمامه صادر شد: مرحوم پدرم، مرحوم شیخ مرتضی آشتیانی، شیخ علی‌اکبر نهاوندی و میرزا حسین سبزواری که مرحوم پدرم پیغام دادند که اگر بنا است میرزا مهدی اصفهانی هم بی‌عمامه باشد من هم عمامه نخواهم گذاشت که بر اساس پیغام پدرم، برای ایشان هم اجازه صادر شد.»عبدالرضا کفایی، نوه آخوند خراسانی و پسر میرزا احمد کفایی[۲۰][۲۱][۲۲]«در زمان رضاخان تنها سه نفر از جمله شیخ علی اکبر نهاوندی، میرزا احمد کفایی و آقای سبزواری مجاز به استفاده از عمامه بودند»محمد واعظ زاده خراسانی[۲۳]«چند نفر بودند که در مشهد، اینها اجازه عمامه داشتند: یکی آقای سبزواری بود، یکی آقای حاج میرزا احمد کفایی بود، یکی آقای نهاوندی بود و یکی مرحوم آشتیانی بود و یکی هم آقای حاج میرزا احمد مدرس بودند. این پنج نفر اجازه عمامه داشتند .»کاظم مدیر شانه چی دریافت کننده اجازه علمی از میرزا حسین فقیه سبزواری[۲۴]دربارهٔ نقش او در حوزه علمیه خراسان[ویرایش]«حال که به اینجا رسید، بد نیست از یک تن دیگر که در این شاخه از معرفت، بر من حق استادی دارد، یاد کنم؛ و آن مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری است که " امور عامّه شرح منظومه " را نزد او نیز خوانده‌ام و با اینکه در آغاز اصرار داشت که قبول نکند و می‌گفت: من سالهاست «تارک» ام ولی وقتی درس را شروع کرد، از بسیاری مدعیّان که ما دیدیم، بهتر و مسلّط و خوش تقریر تر بود .»محمد رضا شفیعی کدکنی. مجله فرهنگی و هنری بخارا، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۸ - شماره ۷۰، صفحه 174«فقیه سبزواری، از اعاظم علماء و اکابر فقهاء به‌شمار می‌رفت و جامع اکثر فنون؛ و حاوی اغلب علوم بود. صاحب قدّ رشید؛ و لحیهٔ سفید؛ و چشمانی درشت و اصلع. دارای پیشانی طولانی.
مردی فعّال و نیکو خلق، مظهر اسم (قاضی الحاجات)، خنده‌رو و طلیق الوجه، شیرین کلام و بذله گو .»حجت هاشمی خراسانی[۲۵]«از دیگر کسانی که میرزا مهدی الهی از محضرش محظوظ گشت آیةالله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری (متوفی ۱۳۸۶ق) است. ایشان یکی از رؤسای روحانیت خراسان و نیز از زعمای حوزه علمیه مشهد به‌شمار می‌رفته و آثار خیری از خویش بر جای نهاده‌است .»محمد شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ج ۵، ص ۲۲۲ و نیز همین مأخذ، ج ۷ ص 152 [۲۶]«علما و مدرسین مشهد که دیدم اینها بودند: مرحوم میرزا علی اکبر نوغانی متولی مدرسه معروف نواب. مردی چهارشانه متوسط القامه. حاج شیخ علی اکبر نهاوندی، پیری بزرگسال با صورتی سفید و محاسنی انبوه، شیخ غلامحسین بادکوبه ای که تا حدی لکنت داشت و عینک می‌زد.
حاج میرزا حسین سبزواری که سیدی بلند قامت، خوشرو با محاسنی سفید و بلند بود. حاج میرزا احمد کفایی پسر مرحوم آیة الله آخوند خراسانی، آقا شیخ محمد رضا کلباسی، روحانی بلند قامت با عمامه و قیافه خاصی که داشت، آیت الله سید یونس اردبیلی، آقا شیخ کاظم دامغانی و آقا شیخ مجتبی قزوینی هم بودند که من ندیدم .»علی دوانی. صفحه ۱۷۶، کتاب نقد عمر، زندگانی و خاطرات علی دوانی، جلد اول، چاپخانه علامه طباطبایی«مرحوم حاج میرزا حسین فقیه سبزواری در مشهد عالم بزرگی بود. مدتی زیادی خدمت ایشان بودم. یک هفته با ایشان حرم امام رضا (ع) می‌رفتم و اعمال و رفتارشان را زیر نظر می‌گرفتم تا از ایشان درس بگیریم. در حرم مطهر ایشان زیارت مختصری می‌خواند و در بالاسر سحرها اقلاً نیم جزء قرآن می‌خواند. حافظ قرآن بود. نماز شب را در راه رفتن به حرم می‌خواند و می‌فرمود: در هنگام راه رفتن خواندن قرآن مکروه است اما نماز شب کراهت ندارد.
مرد یافتم ایشان را. خیلی برای مردم کار می‌کرد. کارهای شخصی اش را خودش انجام می‌داد. حتی در منزلش گاو را خودش می‌دوشید. خیلی متواضع بود. چند تشییع جنازه در مشهد خیلی باشکوه بود. یکی تشییع شیخ مهدی واعظ خراسانی و یکی تشییع مرحوم شیخ علی اکبر نهاوندی بود که در هوای برفی جمعیت زیادی گریه کنان در تشییع ایشان شرکت کردند.»سید مهدی طباطبایی در گفتگو با علیرضا نوروزی[۲۷]«و چون فقیه سبزواری تا کنون مردی خالی از هوا و مکر و ریا ندیده‌ام. ظاهر و باطنش یکی بود. از این رو، از جان و دل، بنده او شدم و حلقه غلامیش در گوش کردم و خدمت او نمودم و چون مرا مستعد ّ و قابل و با حقیقت و با صفا و با وفا دید، در تربیت من کوشید و جامه فضائل بر قامت من پوشید و اسرار و رموز بسیار به من آموخت و در دروس فقه و اصول او حاضر می‌شدم و تمام آن‌ها را مانند باقی دروس خود می‌نوشتم و با فرزند عزیز او، آقای حجة الاسلام والمسلمین آقا سید جواد دام بقائه، در درس خصوصی وی حاضر می‌شدیم از حکمت و فقه و اصول؛ و از وی تقاضا کردم نهج البلاغه امیر علیه السلام را برای من درس بگوید. قبول فرمود و بعد از نماز مغرب و عشاء، منزل می‌رفتیم و برای من درس می‌گفت و مطالب اورا می‌نوشتم و از مردم زمان، کسی را نمی‌شناسم که این کتاب را، نزد چنین عالمی، تحصیل کرده باشد .»حجت هاشمی خراسانی [۲۸]«یکی از علماء اهل معنی که دربارهٔ معارف و تزکیه نفس در منبر بسیار سخن می‌گفت و در مسجد گوهرشاد نماز می‌خواند آقای حاج میرزا حسین سبزواری بود. من به سخنان ایشان و مطالبی که دربارهٔ تزکیه نفس می‌گفت بسیار علاقه داشتم. معظم‌له بنا کننده باغ رضوان بود. این باغ رضوان در کنار صحن مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام واقع شده بود که قبلاً مشهدی‌ها به این بخش از زمین که مدرسه شده بود قتلگاه می‌گفتند علت این نامگذاری این بود که وقتی افغانها به رهبری عبد المومن ازبک به مشهد و حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام حمله کردند و جمعی را در حرم مطهر کشتند آن کشته‌ها را در این مکان دفن نموده بودند و قبر مرحوم شیخ طبرسی هم در کنار همین قبرستان بود و وقتی که مرحوم آیة الله سبزواری این زمین را بصورت صحنی که اطرافش غرفه‌ها و حجراتی بود درآورد آن را به باغ رضوان نام گذاری کرد. در سال ۱۳۴۰ در روز وفات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که مادرم از دار دنیا رفت او را در همین باغ رضوان به خاک سپردیم و یک علت مراجعت ما از قم به مشهد مقدس همین فوت مادرم بود و لذا از قم برای فعالیت‌های دینی و احیاناً درس و بحث به مشهد برگشتیم. در همه این برنامه‌ها مرحوم شهید هاشمی نژاد همراه من بود و لذا از سال ۱۳۴۱ شمسی در مشهد مستقر شدیم .»سید حسن ابطحی [۲۹]«به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد مقدس، آیت‌الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری رحمه الله علیه یکی از مراجع عالیقدر شیعه و فقهای بزرگ مقیم مشهد بود. این عالم ربانی حدود ۴۰ سال به تدریس خارج فقه و اصول در حوزه علمیه مشهد پرداخت و شاگردان و فضلای زیادی را تربیت نمود. وی علاوه بر تدریس فقه و اصول خدمات زیادی به مردم و حوزه علمیه مشهد و سبزوار کرد. این عالم جلیل‌القدر اهتمام زیادی به کارگشایی و حل مشکلات مؤمنین و بالاخص طلاب و فضلای حوزه علمیه داشت.»حسن طالبیان شریف [۳۰]«غیر از فعالیت طلبه‌ها در حوزه، طلاب و علمای موجه دیگری چون حجت‌الاسلام نهاوندی، آیت‌الله سبزواری و مرحوم میرزا احمد بودند که خارج حوزه، فعالیت سیاسی می‌کردند؛ در واقع این افراد در رأس علمای مشهد بودند.»محمد واعظ زاده خراسانی [۳۱]در جلسه ای که آیة الله نوری همدانی با مسئولان حوزه علمیه مشهد داشته‌اند، خالی شدن شهرها از علما و عدم جایگزینی را فاجعه تلقی کرده‌اند و از گذشته یاد کرده‌اند که قبلاً مشهد می‌آمدم، ابوی آقای مروارید می‌آمدند و با هم ارتباط داشتیم. آقای میلانی بود، آیه الله دامغانی و سبزواری بودند اینها رفتند و جایگزین چه اندازه دارند؟حسین نوری همدانی[۳۲]«شاید به گمانم از سوم شهریور هزار و سیصد و بیست چیزی نگذشته بود که به مقتضای " إذا زال المانع عاد الممنوع " حوزهٔ علمیه مشهد کمر راست کرد و به همت زعمای قدیمی حوزه وعلمای اعلام و به مدد کمک مؤمنان و علاقمندان از ادارهِ اوقاف خلع ید و حق به حقدار رسید و إنشاءالله که مساعی جمیله ای که آقای حاج میرزا احمد کفایی فرزند سوم مرحوم آقای آخوند خراسانی، قد س سره و آقای آقا میرزا مهدی غروی اصفهانی و آقای حاج میرزا حسین فقیه سبزواری در این باب فرمودند، مشکور و در نظر خداوند متعال مقبول باد.»احمد مهدوی دامغانی، استاد دانشگاه هاروارد آمریکا[۳۳][۳۴]«پس از آن که به آمریکا رفتم، هربار به زیارت مرقومه شریفه‌ای از ایشان (محمد واعظ زاده خراسانی) که هر دو مرقومه جواب عریضه ای بود که بنده به حضورشان عرض کرده بودم، چشمم روشن شد، که اولی پاسخ عرض تسلیتی بود که به مناسبت درگذشت دایی محترمشان سید محمد نجف آبادی میردامادی خدمتشان عرض کرده بودم و دیگری مرقومه ای بود که بنده در مقام تشکر و سپاسگزاری از ابراز عنایت و یادآوری محبت آمیزی که مُعَظمٌ لَه در مجلس تکریم و ادای احترامی که در مشهد برای مرحوم مبرور حاج شیخ هاشم قزوینی (۱۲۷۰–۱۳۳۹ش) تشکیل یافته بود از مرحوم والدم فرموده بود که تفصیل آن را برادرم جناب دکتر محمود مهدوی دامغانی (دامت‌افاضاته) در تلفن برایم شرح دادند و اجمالی از آن را ـ با توجه به اِلتزامی که برخی افراد و بعضی رسانه¬‌ها از یاد نکردن مرحوم والِدم و زحماتی که او برای اِحیای حوزه علمیه مشهد پس از شهریور بیست در معیتِ استاد بزرگوارش، رضوان جایگاه، آقای میرزا مهدی اصفهانی (اعلی‌الله‌مقامه) (۱۲۶۴–۱۳۲۴ش) و حضرتَینِ آیَتَین، کفائی(۱۲۶۷–۱۳۵۰ش) و سبزواری(۱۲۷۱–۱۳۴۵ش) کشیده بود دارند ـ مختصری از آن فرمایشات حضرت آقای واعظ زاده در آن مجلس در صفحه دوم «ویژه‌نامه روزنامه خراسان به مناسبت نکوداشت حاج شیخ هاشم قزوینی» چاپ شده بود. بنده به حضورشان عرض کرده بودم و معظمٌ لَه، جواب مفصلی برایم مرقوم فرمودند. خدایش رحمت فرماید.»احمد مهدوی دامغانی، استاد دانشگاه هاروارد آمریکا [۳۵]«درست یادم نیست که اواخر سال ۱۳۲۱ بود یا اوایل سال ۱۳۲۲ که یک روز مرحوم آقای کلباسی به همراهی «ابوالقاسم آقا خزعلی» به «مدرسه دودر» که مرحوم والدم در آن سال‌های بعد از واقعه شهریور که به جد و جهد به کمک مرحومان مغفوران آقایان حاج میرزا احمد کفائی، حاج میرزا حسین فقیه سبزواری و دو سه نفر دیگر در مقام نوسازی و تجدید حوزه علمیّه مشهد بود آمدند و مرحوم کلباسی یک قطعه «ململ سفید و یک طاقه عبا» به پدرم داد و از او خواست آشیخ ابوالقاسم را «معمّم» سازد و مرحوم پدرم با خوشحالی فراوان و دعای خیر بسیار برای مزید سعادت و توفیق آشیخ ابوالقاسم خودش عمامه را پیچید و آن را بر سر آشیخ ابوالقاسم خزعلی گذاشت؛ و از این که من بنده از درک چنان افتخار محرومم و تغییر لباس نمی‌دهم گرد اندوهی بر صورتش نشست. خدای آن هر سه مرد عزیز را بیامرزاد»احمد مهدوی دامغانی، استاد دانشگاه هاروارد آمریکا [۳۶][۳۷]«در حقیقت، در طول قریب به ۲۰سال، تقریباً یک توقف علمی فاجعه‌آمیز در حوزه علمیه به وجود آوردند که هنوز پس از گذشت ۵۰–۴۰سال، خلأ آن محسوس است. حوزه علمیه مشهد در دوران پهلوی دوم، با تلاش خستگی ناپذیر میرزا احمد کفایی، میرزا حسین سبزواری و آقا میرزا مهدی اصفهانی بازسازی شد و از سوی دیگر، با حضور سیدمحمدهادی میلانی که به درخواست علما و فضلا در مشهد سکنی گزیدند، جان دیگری گرفت. در این دوره، به بهانه توسعه شهری، مدارس حاج‌حسن، باقریه، ابدال‌خان، باغ رضوان، فاضل‌خان، مستشاریه، مدرسه نو و حاج‌آقاجان به کلی نابود شد و بقیه مدارس نیز وضعیت مناسبی نداشت.»ساسان نوروزی، استاد دانشگاه و پژوهشگر میراث فرهنگی[۳۸]«از مدرسین دروس عالی، آقایان: سبزواری و مرتضی آشتیانی بودند که گروه خاصی در درس آنان شرکت می‌کردند. آستان قدس هم به آنان و همچنین به مرحوم کفایی مبلغی می‌داد که بین طلاب شرکت کننده در درس، تقسیم کنند .»مجله حوزه، شماره ۴۳–۴۴، مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین محمد واعظ زاده خراسانی، ص 195[۳۹]«میرزا احمد کفایی، به‌طور رسمی مدیر حوزه علمیه مشهد بود و در کنار شیخ علی اکبر نهاوندی و میرزا حسین سبزواری، امور طلاب را برنامه‌ریزی می‌کردند»مصاحبه با محمد واعظ زاده خراسانی، در رابطه با مدیران ارشد حوزه علمیه خراسان[۴۰]«در میان معاصرین علمای مشهد مقدس رضوی بسیاری را می‌توان نام برد که خاندان استاد المحققین آخوند ملا کاظم خراسانی صاحب کفایه و خاندان مرحوم آیت الله حاجی آقا حسین قمی - آیت الله اردبیلی - میلانی - علامه فقیه سبزواری - شاهرودی - محدث دامغانی - قزوینی و غیره از مراجع و مدرسین مشهد هستند.»حسین عماد زاده اصفهانی، زندگی‌نامه امام رضا علیه السلام، تهران ، انتشارات گنجینه، 1345[۴۱]« ظرفیت‌های ارزشمند حوزه علمیه خراسان: اول: مفاخر علمی گذشته . در این زمینه توضیح دادیم، اما افزون بر بزرگانی چون شیخ طوسی، شیخ طبرسی، شیخ حر عاملی، شیخ بهایی و فضل بن شاذان نیشابوری، علمای ارزشمند دیگری از این حوزه بهره برده و به آن بهره‌ها داده اند، از جمله علمای قرن اخیر: میرزا احمد کفایی، میرزا مهدی اصفهانی، شیخ مجتبی قزوینی، شیخ هاشم قزوینی، شیخ مرتضی آشتیانی، حاج آقا حسین قمی، سید یونس اردبیلی، آیت الله فقیه سبزواری، سید محمد هادی میلانی، میرزا حسین سبزواری، حاج حسن قمی، سید عبد الله شیرازی، میرزا جواد آقا تهرانی، شیخ ابوالحسن شیرازی، سید کاظم مرعشی، رهبر معظم انقلاب، آیت الله واعظ طبسی،سیدعبدالکریم هاشمی نژاد و ...»بخشی از گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین نوایی، استاد دانشگاه و حوزه علمیه مشهد مقدس[۴۲]عضو هیئت ممتحنه در سال ۱۳۱۲[ویرایش]«برحسب دستور وزارت معارف، در ۲۹ فروردین ۱۳۱۲، طلاب موظف شدند در امتحان‌هایی که از سوی هیئت ممتحنان حوزه با نظارت مستقیم وزارت معارف گرفته می‌شد، شرکت کنند. ذوقی، رئیس معارف خراسان، عهده‌دار گرفتن امتحان از همه طلاب داوطلب در سه سطح: متوسط، عالی و تخصصی شد. به این منظور، حاج شیخ علی اکبر نوقانی، همراه میرزا احمد کفایی، شیخ حسن برسی، شیخ عماد فهرستی، فاضل بسطامی، میرزا محمد حسین گرگانی، میرزا حسین سبزواری، حاج شیخ هاشم قزوینی و حاج محقق نوقانی، که همگی از چهره‌های برجسته حوزه مشهد به‌شمار می‌رفتند، از سوی او به مدرسه فاضلیه جعفریه دعوت شدند تا هیئت ممتحنه را از میان خود انتخاب کنند. ادیب بجنوردی و ادیب هروی نیز برای امتحان فارسی و سید حسین خان آموزگار و برهان آزاد برای امتحان ریاضیات در نظر گرفته شده بودند. شمار طلابی که نام خودرا ثبت و جواز ورود به جلسه امتحان را دریافت کردند، ۳۵۹ نفر بودند.»غلامرضا جلالی، زندگی‌نامه میرزا علی اکبر نوغانی، مجله نگاه حوزه[۴۳]واقعه گوهرشاد، تیرماه ۱۳۱۴[ویرایش]«شب یک شنبه، آقایان حاج شیخ مهدی واعظ، شیخ مرتضی عیدگاهی و حاج میرزا حسین سبزواری، پیش از وقوع واقعه مسجد، منبر می‌روند. ملازم آقای سبزواری، ابتدا به ایشان می‌گوید آقا منبر نروید. مردم آدم آقارا کتک می‌زنند که چرا این حرف را زد. آقا منبر می‌رود. افتتاح سخن به آیه: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ می‌نماید. کلمه ای چند نگفته، یکی از اهالی منبر می‌آید با آقا سرگوشی می‌کند. ایشان روضه مختصری می‌خواند از منبر فرود می‌آیند.»محمد حسن ادیب هروی، کتاب " الحدیقة الرضویه "، صفحه ۲۷۳، مشهد، ۱۳۲۷ خورشیدیدر نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران[ویرایش]«آیت‌الله کاشانی و «جبهة ملی» به رهبری دکتر مصدق در مجلس شورا و مطبوعات و اجتماعات مردمی، خواستار ملی شدن صنعت نفت شدند و این خواسته مورد حمایت گروه‌های کثیر مردم و تنی چند از علمای برجسته نظیر آیت‌الله‌العظمی خوانساری (از مراجع ثلاث قم)، آیت‌الله بهاالدین محلاتی، آیت‌الله عباسعلی شاهرودی، آیت‌الله سیدحسن چهارسوقی، آیت‌الله شیخ باقر رسولی، آیت‌الله سیدمحمود روحانی قمی، آیت‌الله شیخ محمدرضا کلباسی، آیت‌الله حاج شیخ مهدی نجفی، آیت‌الله فقیه سبزواری و گروه کثیری از روحانیون فعال و مبارز مانند حاج سیدحسین خادمی و حاج شیخ مرتضی مدرسی اردکانی، حاج سیدمصطفی سیدالعراقین و… قرار گرفت و شوری عجیب در سراسر ایران پدیدار شد.»حسینیان، روح اللّه، بیست سال تکاپوی اسلامی شیعی در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۱ ش، صص ۱۰۴–۱۰۰، به نقل از مطبوعات سال ۱۳۲۹ و روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت؛ ترکمان، محمد، نقدی بر مصدق و نبرد قدرت، تهران، رسا، ۱۳۷۱ ش، صص ۲۸ و ۳۲ و 65-45.تهرانی، صادق، از نهضت ملی شدن نفت تا کودتا، مطالعات تاریخی، تابستان ۱۳۸۴ - شماره 8.[۴۴][۴۵]«البته ممکن است یک طیفی از لحاظ کمی اقدامی ساده و قلیل انجام دهند، اما به خاطر نفوذ اینان در جامعه این کار کم، امواج وسیعی ایجاد کند. آیت الله کاشانی به دلیل مقبولیتی که بین عالمان بزرگ بلاد داشت، توانست مراجع محلی را به صحنه بکشاند و آنان با حمایت از آیت الله و صدور بیانیه امواج مردمی ایجاد کردند. آیت الله خوانساری یکی از مراجع بزرگ آیت سید محمد روحانی و آیت الله شاهردی از قم، آیت الله بهاءالدین محلاتی از شیراز، آیت الله چهار سوقی از اصفهان، آیت الله حاج شیخ باقر رسولی از رشت، آیت الله حاج شیخ محمدرضا کلباسی از مشهد همچنین روحانیون مانند حاج سید حسین خادمی اصفهانی، حاج شیخ مرتضی مدرسی اردکانی، حاج سید مصطفی سیدالعراقین، حاج شیخ مهدی نجفی و فقیه سبزواری با صدور بیانیه‌ها، فتاوا و سخنرانی‌ها توانستند نیروهای مذهبی را بسیج کنندو هر روز تظاهراتی درشهرهای بزرگ ایران برای ملی شدن صنعت نفت بر پاکنند .»ناگفته‌های نهضت ملی شدن صنعت نفت، گفتگو با حجت الاسلام حسینیان، گذرستان، نشریه الکترونیکی تاریخ معاصر ایران [۴۶]«آیت‌الله حاج شیخ عباسعلی شاهرودی نیز ضمن اعلامیه‌ای «کوتاه کردن دست اجانب از کشور و مسلمین و ملی نمودن صنعت نفت در سراسر کشور» را بر هر مسلمانی واجب و لازم دانست. آیت‌الله سید محمود حسینی روحانی قمی نیز اعلام کرد «نفت و معادن آن ملک مسلمین و مال ایرانیان است… این حکم روی موازین شرع و از ضروریات دین است و مطابق نص آیه مبارکه «لن یجعل الله للکافرین علی المومنین» واضح و مبرهن است.» علاوه بر این، روحانیون و علمای دیگر همچون آیت‌الله سیدحسن چهارسوقی، آیت‌الله حاج شیخ باقر رسولی، آیت‌الله حاج شیخ محمدرضا کلباسی، حاج سیدحسین خادمی، حاج شیخ مرتضی مدرسی اردکانی، آیت‌الله مهدی نجفی و آیت‌الله فقیه سبزواری نیز در حمایت از ملی شدن نفت اعلامیه‌هایی صادر کردند.»نقش مراجع و علما در نهضت ملی نفت، پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی- محمد جعفربگلو[۴۷]«آیت‌الله فقیه سبزواری از علمای مشهد نیز فتوایی دایر بر لزوم خلع ید از شرکت نفت صادر کرد.»روح‌الله حسینیان، نشست تخصصی روحانیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، بهار 1385[۴۸]«نفر بعدی، آیت‌الله شیخ‌باقر رسولی از علمای برجسته گیلان است که ایشان هم در مسئله نفت بیانیه می‌دهند. آیت‌الله سیدمصطفی سیدالعراقین، آیت‌الله شیخ‌مهدی نجفی، آیت‌الله فقیه سبزواری است که فتوا می‌دهند. ایشان در شمار مراجع بودند و از مراجع تقلید مشهد می‌شوند و آیت‌الله سیدمحمدرضا کلباسی که از فلاسفه و فقهای بزرگ مشهد بودند بیانیه می‌دهند.»قاسم تبریزی، گفتگو با مشرق نیوز[۴۹]نامه‌های امام  خمینی به میرزا حسین فقیه سبزواری[ویرایش]«بنده در مشهد بودم که نهضت امام شروع شد. شهید سعیدی، مرحوم آیت‌الله منتظری و آیت‌الله شیخ عبدالرحیم شیرازی از سوی حضرت امام برای علمای مشهد نامه‌هایی آورده بودند که آنها را به دستشان رساندم. از جمله آیت‌الله میلانی، آیت‌الله حاج آقا حسن قمی، آیت‌الله میرزا احمد کفایی و آیت‌الله حاج میرزاحسین سبزواری.»سید مهدی طباطبایی در گفتگو با پایگاه خاطره نگاری[۵۰]«در پائیز سال ۴۱، اولین حرکت انقلاب راه افتاد. در آن زمان، امام (ره) به علمای شهرهای مختلف نامه‌هایی نوشتند که از جمله، مسئولیت رسانیدن و ابلاغ نامه‌های مربوط به علمای مشهد را به برادر بنده واگذار کردند. با آمدن اخوی بنده و آوردن نامه‌ها، علمای مشهد خیلی به تکاپو و حرکت افتادند و کلا مشهد جنب و جوشی ایجاد شد و طلبه‌ها درس‌ها را تعطیل کردند و به منزل آیت الله میلانی رفتند و ایشان هم حمایت کردند. سپس به منزل آقای فقیه سبزواری رفتند که از علمای طراز اول مشهد به‌شمار می‌رفتند. در این میان، آقای کفایی که به نوعی به نظام شاه تمایل داشت، زیر بار نمی‌رفت؛ لذا در کنار منزل ایشان متحصن شدند و در آن زمان، اینها از علمای درجهٔ اول مشهد محسوب می‌شدند. در نهایت، فشار زیاد طلبه‌ها باعث شد که ایشان مجبور به تبعیت از امام شود و با تلگرافی قضایا و حرکت‌های وقت رژیم را محکوم کمد. به این ترتیب، با حرکت اولیه، آقای علم عقب‌نشینی کرد و بلافاصله، لایحه ای را به مجلس برده بود، قبل از اینکه به تصویب برساند، پس گرفت.»کتاب خاطرات آیت الله سید احمد علم الهدی، ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۲۶ اسفند ۱۳۹۱، فخر مشهددربارهٔ سفر حج[ویرایش]«مرحوم فقیه سبزواری چندین سفر به اعتاب مقدسه می‌کند و کراراً به حج مشرف می‌شوند، از آن جمله در ۱۳۶۷ هجری قمری با کاروان پانزده هزار نفری که شخصاً رهبری آن را به عهده دارد، با عبدالعزیزبن سعود پادشاه عربستان سعودی راجع به تعیین قبله حقیقی دیدار و مذاکره می‌نماید. خدمات وی به مردم خراسان، به ویژه به طلاب مشهد فراموش نشدنی است.»محمود بیهقی، سبزوار شهر دانشوران بیدار، صفحه ۱۵۱، مشهد ، انتشارات دامینه، ۱۳۷۹، مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه فردوسی«مرحوم آیة الله فقیه سبزواری، به دلیل احاطه بر علم هیئت، در یکی از سفرهای خود به سرزمین وحی، ضمن دیدار با پادشاه عربستان و گفتگو پیرامون مسائل جهان اسلام، پیشنهاد کردند چون سالی دوبار خورشید دقیقاً روی کعبه قرار می‌گیرد، در همان لحظه‌ها، از رادیو اعلام کنند تا مسلمانان در هر نقطه ای هستند، قبله صحیح را شناسایی کنند که پیشنهاد معظم‌له مورد استقبال قرار گرفت و به اجرا درآمد. ضمناً، از پادشاه سعودی، خواستار بازسازی قبور ائمه بقیع شدند که پادشاه به مقامات دینی و محلی ارجاع داد اما مسکوت و معوق ماند .»دانشنامه اسلامی، حاج میرزا حسین فقیه سبزواری[۵۱][۵۲]تدریس خارج فقه و اصول[ویرایش]«جا دارد از مرحوم آیت الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری نیز یاد کنیم. وی تحصیلکرده نجف و از شاگردان مرحوم آخوند بود که در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت می‌کرد. تدریس درس خارج داشت. فردی بسیار وارسته و ساده زیست و مورد توجه و علاقه مردم بود وجوهات به دست وی می‌رسید و برای مسکن اهل علم بسیار کوشید. زمین‌های کوی طلاب توسط وی در اختیار طلاب قرار گرفت .»کاظم مدیر شانه چی از دریافت کنندگان اجازه اجتهاد و حدیث از میرزا حسین فقیه سبزواری در مصاحبه با؛ کیهان[۵۳]«آیت الله فقیه سبزواری در سال ۱۳۴۷ ه‍.ق معادل ۱۳۰۷ ه‍.ش ابتدا به سبزوار وارد شد و پس از سه ماه آنجا را ترک و در مشهد اقامت نمود.
از سال ۱۳۴۷ ه‍.ق تا سال ۱۳۸۶ ه‍.ق در حدود ۴۰ سال به تدریس خارج پرداخت و شاگردان و فضلای زیادی را تربیت نمود. شاگردان ایشان را بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر ذکر نموده‌اند. برخی از آنها به دریافت اجازه اجتهاد از ایشان نایل شدند از جمله فرزندش آیت الله سید جواد فقیه سبزواری و ادیب حجت هاشمی که اجازه اجتهاد متجزی از استاد دریافت نمود. همچنین حضرات آیات و حجج اسلام آقایان حاج شیخ کاظم شانه چی، حاج شیخ جعفر زاهدی جوراب چی و سید عبدالحسین رضایی نیشابوری به دریافت اجازه اجتهاد از ایشان نائل گردیدند.حسن طالبیان شریف، روایت تسنیم از عالم جلیل‌القدری که کارگشای مشکلات مردم بود [۵۴]تدریس فلسفه[ویرایش]«حال که به اینجا رسید، بد نیست از یک تن دیگر که در این شاخه از معرفت، بر من حق استادی دارد، یاد کنم؛ و آن مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری است که " امور عامّه شرح منظومه " را نزد او نیز خوانده‌ام و با اینکه در آغاز اصرار داشت که قبول نکند و می‌گفت: من سالهاست «تارک» ام ولی وقتی درس را شروع کرد، از بسیاری مدعیّان که ما دیدیم، بهتر و مسلّط و خوش‌تقریرتر بود.»محمد رضا شفیعی کدکنی. مجله فرهنگی و هنری بخارا، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۸ - شماره ۷۰، صفحه 174«آیت‌الله فقیه سبزواری علاوه بر فقه و اصول به تدریس فلسفه نیز مشغول بود. از حجه الاسلام والمسلمین حاج شیخ احمد روحانی شنیدم که من و حضرات آیات حاج آقا سید محمود مجتهدی و حاج شیخ محمد رضا مهدوی دامغانی به صورت خصوصی شرح منظومه را نزد ایشاح در مسجد. گوهرشاد فرا گرفتیم..
استاد ادیب حجت هاشمی در کتاب مراه الحجه که شرح حال زندگانی خود و اساتید خویش است در ذکر استاد خود فقیه سبزواری می‌نویسد: من سالها در درس فقه اصول و فلسفه ایشان حاضر گردیدم و نهج البلاغه را نیز بطور خصوصی از ایشان آموختم .»حسن طالبیان شریف، روایت تسنیم از عالم جلیل‌القدری که کارگشای مشکلات مردم بود[۵۵]دربارهٔ سبزوار، خاستگاه فقیه سبزواری[ویرایش]«تفاوت فقه امروز با دوران صاحب جواهر؛ مرحوم فقیه سبزواری، شیخ انصاری و سایر بزرگان آن است که امروز فقه حکومت می‌کند و در برابر همه سخنان متفاوت در جهان، مدعی است که می‌تواند تمام شئون زندگی اجتماعی انسان معاصر را رقم بزند.»سید ابراهیم رئیسی رئیس قوه قضائیه، عضو شورای عالی حوزه علمیه خراسان و نایب رئیس اول خبرگان رهبری در دیدار طلاب و فضلای سبزوار[۵۶]«سبزوار از دیرباز از کانون‌های شیعه ۱۲ امامی و مرکز قیام سربداران است که حاکمان آن برای ترویج فرهنگ شیعی در این منطقه تلاش فراونی کردند. سبزوار مهد عالمان و بزرگان دین همچون حکیم حاج ملاهادی سبزواری، فقیه سبزواری، عبدالاعلی سبزواری و آیت الله سیادتی بود. امروز نیز حوزه‌های علمیه سبزوار باید تقویت و جان دوباره بگیرد و و این شهرستان دوباره موقعیت گذشته را به‌دست‌آورد.»سید احمد حسینی خراسانی، نماینده مردم خراسان رضوی در مجلس خبرگان رهبری[۵۷]«شهر سبزوار (بیهق) با ورود لشکر اسلام به خراسان، مذهب تشیّع را پذیرفت و بر عظمت و ارزش خود افزود. مؤلّف «مرآت البلدان» در این مورد می‌نویسد:
«اهالی سبزوار همیشه نسبت به آل علی (علیه السلام) کمال ارادت را داشته‌اند.»
در خصوص جایگاه علمی این شهر همین بس که علمای بزرگی چون محقّق سبزواری، حکیم حاج ملاّ هادی سبزواری و میرزا حسین فقیه سبزواری از این دیار برخاسته اند و خدمات شایانی را به مذهب و جهان تشیّع نموده‌اند.»مسیّب کیانی (پژوهشگر و نویسنده)[۵۸][۵۹]«خیلی بزرگان داشتیم که مایه افتخار این شهر (سبزوار) بوده و هستند
در تمام شهرهای اطراف سبزوار جمعیت‌های سنی نشین بودند، تنها مرکز شیعی به معنای واقعی که حاکمیت شیعی هم بر آن مستولی بوده شهرستان سبزوار است؛ تا حدی که از شهید اول تقاضای رساله عملیه می‌شود و آن شهید بزگوار از لبنان در داخل زندان برای مردم سبزوار کتاب «اللمعه الدمشقیه» را که رساله عملیه است می‌نویسند و می‌فرستند. سبزوار اینطور بوده‌است و به برکت این که مرکز تشییع بوده بزرگانی از این شهر وارد جامعه اسلامی شده‌اند که اگر صدها سال هم بگذرد نام آنها در مجامع علمی هنوز هم برده می‌شود. این استاد مدارس علمیه قم در بیان مثال‌هایی گفت: یکی مثل«ملا محمد باقر سبزواری» صاحب «کفایه الاحکام» و صاحب «ذخیره المعاد»؛ امروز که امروز است نظریات این فقیه در مراکز علمی مطرح و مورد بررسی قرار می‌گیرد. مرحوم حکیم سبزواری را همه ما می‌شناسیم. یک فیلسوف و یک محقق متتبعی که افتخار شهر سبزوار است. حاج آقا حسین فقیه سبزواری از مراجع بزرگ خراسان. مرحوم آقا سید عبدالاعلی سبزواری از مراجع بزرگ نجف که سی جلد کتاب «مهذب الاحکام» این مرد است. خیلی بزرگان داشتیم که مایه افتخار این شهر بوده و هستند.»عباسعلی زارعی سبزواری (استاد حوزه علمیه قم)[۶۰][۶۱]«این شهرستان ظرفیت‌های خوبی در حوزه توسعه فرهنگ قرآنی دارد و وجود عالمان و فقهای بزرگی چون مرحوم حاج ‏ملاهادی سبزواری و آیت الله فقیه سبزواری نشانگر تاریخ این دیار در گسترش و ترویج فرهنگ قرآنی در عصرهای مختلف است»احمد برادران معاون استاندار و فرماندار سبزوار‎.[۶۲]به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا) از خراسان رضوی، «شهرستان سبزوار از گذشته با داشتن مدارس علمیه و حوزه‌های علوم دینی یکی از قطب‌های علوم‌دینی بوده که توانسته‌است از جمله دانشمندانی همچون حاج ملاهادی سبزواری، سید عبدالاعلی موسوی سبزواری و فقیه سبزواری تربیت و جهان اسلام از آنان بهره‌مند شوند.»ایکنا، خبرگزاری بین‌المللی قرآن[۶۳]«برخاستن چندین قرآن پژوه برجسته و چندین و چند تن از شخصیت‌های بزرگ روحانی کشور از این شهر نظیر سید عبدالاعلی سبزواری، ملاهادی سبزواری، ملاحسین واعظ کاشفی، ابوالحسن زید بیهقی، فقیه سبزواری و … در قرن‌های متمادی؛ و نیز وجود چند مدرسه و حوزه با سابقه و پردرخشش قرآنی نظیر مدرسه علمیه فخریه (با قدمت ۱۱۰۰ ساله و قدیمی‌ترین مدرسه باقی مانده در ایران)، مدرسه علمیه فصیحیه، مدرسه علمیه اهل البیت، مدرسه محمدیه (از ساخته‌های میرزا حسین فقیه سبزواری) را، بیانگر این ویژگی می‌داند که سبزوار همواره یکی از قطب‌های مهم و تأثیرگذار جهان اسلام در راستای خدمت به قرآن کریم و معارف اهل بیت و پرورش طلاب و روحانیون و قرآن پژوهان بوده‌است.»مجله اینترنتی اسرارنامه[۶۴]احداث شبستان‌های شرقی مسجد جامع سبزوار[ویرایش]«در سال‌های اخیر به اقدام مرحوم آیت اللّه حاج میرزا حسین فقیه سبزواری که از مراجع تقلید و اساتید و مشایخ اجازهٔ اینجانب و ساکن مشهد بود شبستان‌های شرقی مساجد جامع تجدید بنا وبه نحو مطلوبی ساختمان شد.»آیة الله سید علینقی امین، امام مسجد جامع تهرانپارس، مجله وحید، اسفند ۱۳۵۳ – شماره 135 [۶۵]«براساس کتیبه‌ای که در پیش تاق ورودی شبستان به خط نستعلیق، بر کاشی نوشته شده‌است: این شبستان به خرج میرزا حسین خان غنی و به سعی آیت اللّه میرزا حسین فقیه سبزواری در شوال ۱۳۸۵ هـ ق برابر با ۱۳۴۴ هـ ش بازسازی شده‌است.»حسینی، سید محسن؛ مجله وقف میراث جاویدان، پاییز و زمستان ۱۳۸۰ - شماره ۳۵ و 36.[۶۶]«در خفنک در وسط شبستان که تماماً مزین به کاشی است این عبارت با خط درشت نستعلیق کاشی سفید بر زمینه لاجوردی نوشته شده (بسمه تعالی بانی معظم مرحوم حسینخان غنی به سعی حضرت آیت الله العظمی آقای حاج میرزا حسین فقیه سبزواری در سال ۱۳۸۵ قمری با تمام رسید) و در زیر این عبارت با خط نستعلیق ریز مرقوم شده (به قلم حاج محمد حسن رضوان کتیبه نویس آستان قدس رضوی و به کاشی پزی استاد محمود معاونی) و در همین خفنک با خط نستعلیق درشت در دو قسمت نوشته شده عجلوا بالصلوه قبل الفوت و عجلوا بالتوبه قبل الموت.»اصغر حسین آبادی، وبسایت آفتاب.[۶۷][۶۸]احداث مدرسه علمیّه محمدیّه در سبزوار[ویرایش]«مدرسه محمدیه از بناهای مرحوم آیت اللّه حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ساکن و مدفون در مشهد است که به سال یکهزار و سیصد و هفتاد و پنج از هجرت ساخته شد. آقای فقیه برای ماده تاریخ از نگارنده شعری خواستند چنین سروده شد:
این مدرسه کز صفاست رشک جنات
از بام و درش مدام ریزد برکات
با همت و سعی آیت اللّه فقیه
اتمام پذیرفت بنای حجرات
تاریخ بنای آن سرود ابن امین
هنگام ورود لب‌گشای از «روضات»
روضات در عدد حروف ابجد ۱۴۰۷ می‌شود و چون لب را که سی و دو ۳۲ می‌شود از آن کسر کنی ۱۳۷۵ می‌شود. این مدرسه در خیابان زند واقع است مرحوم فقیه فرزند آقا میرزا موسی مجتهد بود و باغ رضوان مشهد نیز به همت و سعی او احداث و در شمار یکی از مدارس علمیهٔ مشهد است.»آیة الله سید علینقی امین، امام مسجد جامع تهرانپارس، مجله وحید، اسفند ۱۳۵۳ – شماره 135 [۶۹]«شعاع فعالیت و خدمات مرحوم فقیه سبزواری، منحصر به حدود مشهد نبود بلکه گاهی از سرزمین مشهد می‌گذشت و به شهرستان‌های دیگر هم کشیده می‌شد. از جمله آثار مرحوم فقیه در شهرستان‌های خراسان، یکی مدرسه محمدیه سبزوار است. این مدرسه علمیه، در قسمت شرقی سبزوار و جنب مزار مرحوم آیت الله میرزا موسی فقیه سبزواری والد بزرگوارشان قرار دارد.
این مدرسه دارای هزار و چهارصد متر مربع زمین است که ساختمان آن عبارت از شانزده حجره و دو مدرس می‌باشد و مدرسه دارای موقوفاتی است که بعضی از مخارج ضروری آن را مانند آب و برق و تعمیرات جزئی را تأمین می‌کند. هم‌اکنون عده ای از طلاب و محصلین حوزه علمیه سبزوار در مدرسه مزبور مشغول تحصیل می‌باشند و تاریخ بنای آن در کتیبه جلوی ایوان مدرسه نصب می‌باشد .»صفحه ۷۸، عمری پرافتخار، خاطرات زندگانی حضرت آیة الله العظمی فقیه سبزواری، حسین نوقانی خراسانی و محمد ناصری، مؤسسه مطبوعاتی بورس کتاب، مشهد، 1346.احداث مدرسه علمیّه در کویته پاکستان[ویرایش]«میرزا حسین فقیه سبزواری، در چهارمین سفر حج خود در سال ۱۳۴۴ خورشیدی که زمینی و از طریق پاکستان انجام شد، ۸ روز در کویته، یکی از شهرهای مسیر سفر، میهمان سردار اسحاق خان رئیس ایل خاوری و آیت الله غزنوی اعلم العلماء آن شهر بودند.
با توجه به مذهبی بودن شهر بزرگ کویته؛ و حضور شمار بسیاری از اهل علم و طلاب در این شهر؛ و فقدان مدرسه ای جهت سکونت و تحصیل دانشجویان علوم حوزوی، فقیه سبزواری به فکر تأسیس مدرسه ای افتادند و در همان چند روز توقف، زمینی تهیه و با همت بلند و مردانه خود، نخستین کلنگ ساختمان مدرسه علمیه کویته را به زمین زدند .»حسین نوقانی خراسانی و محمد ناصری، صفحات ۶۴ تا ۶۹، عمری پرافتخار، خاطرات زندگانی حضرت آیة الله العظمی فقیه سبزواری، مؤسسه مطبوعاتی بورس کتاب، مشهد، 1346.«مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری در اصفهان و مشهد و پاکستان و افغانستان و نقاط دیگر، دارای مقلدینی بودند و رساله عملیه فارسی بنام هدایة الانام از ایشان به چاپ رسیده و در دسترس بود.
در سال ۱۳۸۵ هجری قمری برابر با ۱۳۴۴ هجری شمسی برای چها رمین مرتبه عازم سفر حج بیت الله الحرام از راه پاکستان شد. در شهر کویته پاکستان که مجتمع شیعیان و گروهی از مقلدین ایشان بود، از آقا استقبال و احترامی شایسته نموده‌اند از مشاهده وضع مذهبی آنجا ایجاد یک باب مدرسه علوم دینی را در آن شهر لازم دانسته لذا چند روزی در آنجا مانده و مردم را در ساختمان مدرسه ترغیب نمودند. بحمدالله تعالی در اثر اقدام و نیت پاک و سعی و همت آن عالم ربانی مردم آنجا موفق به احداث یک باب مدرسه در کویته شدند که سالهاست محل سکونت و درس وبحث طلاب دینیه می‌باشد .»سید مصطفی سیادتی، دست نوشته کتاب سبزوار در قرن چهاردهم هجری، فصل علمای سبزوار، زندگی‌نامه آیت الله میرزا حسین فقیه سبزواری[۷۰]«خدمات اجتماعی و عمرانی مرحوم فقیه سبزواری در تاریخ حوزه خراسان، در پیش از انقلاب شکوهمند اسلامی کم نظیراست. تأسیس مدرسه باغ رضوان با شانزده هزار متر مربع در سال ۱۳۳۰ شمسی (۱۳۷۰ هجری قمری)، احداث تکیه سیدها، تکمیل بنای درمانگاه رازی، بنای ۱۲۰ باب منزل در خیابان نخریسی و ۲۵ باب در خیابان خواجه ربیع برای سیل زدگان مشهد (سال ۱۳۳۱ هجری شمسی)، بنای مسجد بهاردر خیابان نخریسی، مسجد احمدآباد، مسجد سمزقند، مسجد خیابان ضد، مسجد فقیه سبزواری کوی طلاب، شبستان مسجد جامع سبزوار، مدرسه کویته پاکستان، همه از آثار ایشان است .»غلامرضا جلالی، صفحه ۱۵ تا ۱۸ مجله نگاه حوزه، ویژه حوزه خراسان، ضمیمه مجله حوزه، شماره ۱۸ – ۱۷، سال دوم، مرداد و شهریور 1375[۷۱]تأسیس کوی طلاب[ویرایش]«جا دارد از مرحوم آیت الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری نیز یاد کنیم. وی تحصیلکرده نجف و از شاگردان مرحوم آخوند بود که در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت می‌کرد. تدریس خارج داشت. فردی بسیار وارسته و ساده زیست و مورد توجه و علاقه مردم بود وجوهات به دست وی می‌رسید و برای مسکن اهل علم بسیار کوشید. زمین‌های کوی طلاب توسط وی در اختیار طلاب قرار گرفت.»کاظم مدیر شانه چی از دریافت کنندگان اجازه اجتهاد و حدیث از میرزا حسین فقیه سبزواری در مصاحبه با؛ کیهان[۷۲]«طلاب یکی از قدیمی ترین محله های مشهد است که در۴ کیلومتری حرم مطهر قرار دارد. سراسر این محدوده ۵۰ سال پیش زمین های زراعی بود که «آیت ا… حاج میرزا حسین فقیه سبزواری» در رایزنی با مسئولان موقوفات آستان قدس رضوی آن را به طلبه ها اختصاص می دهد و طلبه های در حال تحصیل را صاحب قطعات مسکونی سیصدمتری می کند.
گرچه در آن زمان برخی از آن ها با فروختن این زمین ها در نقطه ای دیگر از شهر زندگی خود را سامان می دهند، تعداد زیادی از طلاب ساکن این محدوده می شوند تا محله نام «طلاب» به خود بگیرد. با گذشت سال ها کم‌کم‌تعدادی از طلبه ها از این محل می روند و ساکنان دیگری جای آن ها را می گیرند. همچنین با گسترش شهرنشینی و به دلیل نزدیک بودن محله به حرم مطهر، قشرها مختلفی ساکن اینجا می شوند.»شهر آرا نیوز، ۹ مرداد 1398[۷۳]«بدون تردید، بزرگ‌ترین خدمت فقیه به طلاب حوزه خراسان، واگذاری دو هزار و پانصد قطعه زمین در سال ۱۳۳۸ خورشیدی به طلاب و فضلای حوزه مشهد و تأسیس «کوی طلاب» است .»غلامرضا جلالی، منادی رضوان، شمه ای از حیات معنوی آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری، مجله نگاه حوزه[۷۴]«مرحوم آقای فقیه سبزواری توجه زیادی به وضع زندگی طلاب علوم دینی داشتند و برای این که طلاب متأهل از گرفتاری‌های اجاره نشینی راحت شوند در صدد برآمدند که زمینی برای ساختمان خانه‌های بسیاری برای طلاب تهیه کنند. بدین منظور، دوهزار و پانصد قطعه زمین سیصد متری از اراضی آستان قدس را گرفته و با تشریفات خاصی به طلاب علوم دینی واگذار نمودند. این اقدام خیر در سال ۱۳۸۰ هجری قمری برابر با ۱۳۳۹ هجری شمسی صورت گرفت و از آن تاریخ اکثر طلاب و محصلین در این زمین‌های استیجاری از آستان قدس خانه ساخته و از نظر منزل دررفاه و آسایش بسر می‌برند و آن محله معروف به کوی طلاب و از محلات آباد و پر جمعیت مشهد است. امروز یکی از دوستان که اهل ایمان و شخصی مطلع و مسن است و نامش حاج احمد توفیقی است نقل کرد که قطعات اراضی کوی طلاب در آغاز غالباً پانصد متری بود و بقیه اش سیصد متری. چون مساحت نامبرده برای آنها زیاد بود مقداری را فروخته و دربقیه منزل ساختند. رفته رفته طلاب که از عهده ساختن منزل‌های وسیع برنمی‌آمدند، منزل‌های کوچک ساخته و مازاد زمین را فروختند تا مساحت هر منزل به صد متر بلکه تا هفتاد و پنج متر مربع می‌رسید. احداث کوی طلاب و خانه‌دار شدن جمع کثیری از طلاب و بهره بردن بسیاری از کسبه و ارباب صنایع و مردم آن کوی، همه از برکات آن عالم ربّانی است.»سید مصطفی سیادتی، دست نوشته کتاب سبزوار در قرن چهاردهم هجری، فصل علمای سبزوار، زندگی‌نامه آیت الله میرزا حسین فقیه سبزواری[۷۵]مدرسه باغ رضوان[ویرایش]«قتلگاه در زمان سلطنت رضاشاه کبیر؛ و مقارن با احداث فلکه دور حرم مطهر رضوی تغییر وضع داد و بصورت باغ وسیعی درآمد که به نام باغ رضوان نامیده شد و با همت مرحوم میرزا حسین فقیه سبزواری از علمای خیر اندیش و نیکو خصال مشهد دارای صحن و حجرات و سرداب‌هایی شد .»بینش، تقی، جغرافیای محله‌های مشهد، فصلنامه جستارهای ادبی، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه فردوسی مشهد، تابستان - ۱۳۵۶، شماره 50«او مدرسه باغ رضوان را به سال ۱۳۳۰ش در دو طبقه ساخت و تکیه سیدها را احداث کرد. درمانگاه رازی را تکمیل کرد و ۱۲۰ باب منزل در خیابان نخریسی و ۲۵ باب در خیابان خواجه ربیع برای سیل‌زدگان بنا نهاد و ۲۵۰۰ قطعه زمین را در کوی طلاب در سال ۱۳۳۹ش به طلبه‌ها و فضلای حوزه مشهد واگذار کرد.»سیمای بهشت (آشنایی با حرم مطهر علی‌بن موسی‌الرضا)، به کوشش قاسم جهانی و سید محسن میرزاده، اداره تولیدات فرهنگی، انتشارات آستان قدس رضوی: 1392.غلامرضا جلالی و همکاران، مشاهیر مدفون در حرم رضوی، ج۱، آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، مشهد: 1386. .[۷۶]«مدرسه حاج رجبعلی (متعلق به بخارایی‌ها، در کوچه تپه خاک)، مدرسه رضوان (در محله عیدگاه)، مدرسه باغ رضوان (احداث شده توسط آیت‌ا… سبزواری در محل قبرستان قتلگاه سابق)، مدرسه مهدی‌خان، مدرسه‌ای گمنام (که فریز انگلیسی در نیمه اول سده سیزده قمری از آن به‌عنوان مدرسه‌ای که نام نداشته و تبدیل به اسطبل شده، یاد می‌کند)، مدرسه نو (در ابتدای خیابان تهران) و مدرسه فاضلیه.»سیمای تاریخی-فرهنگی شهر مشهد، سیدی، 1382.مشهد در آغاز قرن چهارده خورشیدی، محمد تقی مدرس و…، تصحیح سیدی، 1386[۷۷]«معظم‌له بنا کننده باغ رضوان بود. این باغ رضوان در کنار صحن مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام واقع شده بود که قبلاً مشهدی‌ها به این بخش از زمین که مدرسه شده بود قتلگاه می‌گفتند علت این نامگذاری این بود که وقتی افغانها به رهبری عبد المومن ازبک به مشهد و حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام حمله کردند و جمعی را در حرم مطهر کشتند آن کشته‌ها را در این مکان دفن نموده بودند و قبر مرحوم شیخ طبرسی هم در کنار همین قبرستان بود و وقتی که مرحوم آیة الله سبزواری این زمین را بصورت صحنی که اطرافش غرفه‌ها و حجراتی بود درآورد آن را به باغ رضوان نام گذاری کرد.»سید حسن ابطحی [۷۸]«در حدود سال‌های ۱۳۴۰ مرحوم حاج میرزا حسین فقیه سبزواری رحمة الله علیه که از علمای بزرگ و محترم مشهد مقدس بودند تصمیم گرفتند این قبرستان را بار دیگر احیا کنند و برای دفن اموات اختصاص دهند، لذا در این مورد با مقامات آستان قدس مذاکره کردند و رضایت اولیاء آستانهٔ مقدسه را جلب نمودند و با قرار دادی که با آستان قدس بستند کار را شروع کردند. طرحی بزرگ به صورت یک صحن تهیه شد و به نام صحن رضوان پایه‌ریزی گردید نقشهٔ آن مانند صحن نو و صحن کهنه ترسیم گردید .»علامه عزیزالله عطاردی، کتاب تاریخ آستان قدس رضوی / ج ۱ / صفحه 361شبستان سبزواری، مسجد گوهرشاد[ویرایش]«دراطراف ایوان‌ها هفت شبستان با پایه‌های قطور و به سبک معماری سنتی مساجد ایران وجوددارد که در دوران‌های مختلف به نام‌های گوناگون نام گذاری شده‌اند وعمدتاً به نام افرادی که درآن‌ها به تدریس طلبه مشغول بوده‌اند و یااقامه نمازجماعت توسط آن‌ها صورت می‌گرفته‌است، نامیده می‌شوند. (قصابیان، ۱۳۷۷ ،۳) این شبستان هاعبارتند از: شبستان گرم، شبستان سبزواری (محل اقامه نماز توسط حاج میرزا حسین فقیه سبزواری (شبستان آقا حسین)، شبستان تبریزی، شبستان نهاوندی (محل اقامه نماز توسط حاج شیخ علی اکبر نهاوندی)، شبستان میلانی، شبستان نجف آبادی (شبستان امام جمعه) و شبستان علوی که به شبستانَ آفتاب روهم معروف بود. البته این شبستان‌ها به جز شبستان گرم که هم چنان از دوره تیموری به همین نام خوانده می‌شود از دوره‌های صفویه تا قاجاریه به نام‌های مختلف دیگری مشهور بودند. (عطاردی، ۱۳۷۱٬۷۳۴)»اعظم نظرکرده، اسناد تعمیرات مسجد جامع گوهرشاد دردوره صفویه وافشاریه، نشریه الکترونیکی سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستانقدس رضوی، دوره ۳، شماره ۱۲ و ۱۳، پاییز و زمستان 1390[۷۹]«این شبستان‌های هفت‌گانه که در دوران‌های مختلف با نام‌های گوناگونی مانند شبستان‌های گرم، سبزواری، تبریزی، نهاوندی، میلانی، نجف‌آبادی و علوی نامیده می‌شوند، محل برگزاری جلسات قرآن، آموزش، سخنرانی، تدریس علوم قرآنی و دینی، مراسم جشن و عزاداری، اعتکاف، نماز جماعت و مراسم دعای کمیل، دعای ندبه و دعای توسل است.خبرگزاری رضوی، تخصصی شدن برنامه‌های پنج شبستان مسجد گوهرشاد[۸۰]«شبستان سبزواری، شبستان کوچکی است در جنوب ایوان شرقی و از شرق به رواق در دست احداث امام خمینی (قدس‌سره) و از شمال با حد فاصل یک راهرو به ایوان شرقی و از غرب به صحن مسجد محدود می‌شود (این شبستان مدتی محل اقامه نماز توسط حاج میرزا حسین فقیه سبزواری بوده و به شبستان حاج آقا حسین نیز معروف بوده‌است) .»مجله مشکوة، بهار ۱۳۸۴ - شماره 86ویکی فقه، مسجد جامع گوهرشاد مشهد، یکی از مسجدهای مشهور ایران و جهان اسلام و یادگاری ارزشمند و ماندگار از هنر و معماری تیموریان است.[۸۱]دربارهٔ او از دیدگاه شاگردان و پژوهشگران[ویرایش]«جا دارد از مرحوم آیت الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری نیز یاد کنیم. وی تحصیلکرده نجف و از شاگردان مرحوم آخوند بود که در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت می‌کرد. تدریس خارج داشت. فردی بسیار وارسته و ساده زیست و مورد توجه و علاقه مردم بود وجوهات به دست وی می‌رسید و برای مسکن اهل علم بسیار کوشید. زمین‌های کوی طلاب توسط وی در اختیار طلاب قرار گرفت.»کاظم مدیر شانه چی از دریافت کنندگان اجازه اجتهاد و حدیث از میرزا حسین فقیه سبزواری در مصاحبه با؛ کیهان[۸۲]«مرحوم فقیه سبزواری، انسانی پرهیزکار، متقی، سلیم النفس، بذله گو و خوش مشرب بود. تنها به تدریس و اقامه جماعت قانع نبود. بر این باور بود که در راه خدمت به مردم مسلمان، از هرگونه امکانات مشروع و معقول باید استفاده نمود. او با ارباب طریقت و عرفان و سران قدرت نظام در ارتباط بود و از علنی شدن تماس‌های خود پرهیز نمی‌کرد. در سیاست مشی خاصی را دنبال می‌کرد. اهل تسامح بود. زیاد روی داوری‌های مردم و توده‌های عوام و حسن و قبح آنان تکیه نمی‌کرد. راهی را که به نظر خودش درست می‌رسید دنبال می‌کرد. او با گرو گذاشتن حیثیت اجتماعی خود می‌کوشید منشأ خیر برای افراد بی بضاعت و مسمند باشد. ایشان پناه افرادی بود که در دوره ستمشاهی دستشان از همه جا کوتاه بود. اقدامات به موقع ایشان ده‌ها نفر از کسانی را که به دلایل سیاسی یا بر حسب قوانین زورمندان نظام، به اعدام محکوم شده بودند، از مرگ نجات داد. فقیه سبزواری، انسان وارسته ای بود و روحی مهربان و جمع گرا داشت و سعادت خودرا در سعادت هم نوعان خود می‌جست و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمی‌کرد. تقوا و تقیه مرحوم فقیه سبزواری، همه شبهاتی را که نسبت به ایشان در ذهن منتقدین به وجود می‌آمد، بر طرف می‌ساخت. پاکی و بی‌آلایشی و ساده زیستی فقیه سبزواری، همه چیزرا تحت الشعاع قرار می‌داد .»غلامرضا جلالی[۸۳]«بازاری‌ها و مردم عامی، به ایشان خیلی اقبال داشتند از لحاظ این که ایشان خیلی با مردم می‌جوشید یعنی مثلاً فرض کنید یک کسی اگر در تپل محله و نوغان یا در یک راه دوری از ایشان دعوت می‌کرد به یک آبگوشت خالص و چیز دیگری جز آبگوشت نبود، ایشان می‌رفت و با آن‌ها حشر داشت. این بود که مردم عامی و اینها هم، خیلی به ایشان توجه داشتند .»کاظم مدیر شانه چی[۸۴]دربارهٔ فعالیت‌های اجتماعی او[ویرایش]«فقیه سبزواری که از شاگردان آقای نایینی بود، و در رشته فقه و اصول در مشهد تدریس داشت، از نظر اجتماعی منحصر به فرد بود و تا جای ممکن به مشکلات مردم رسیدگی می‌کرد .»فیلسوفان، فقیهان و ادیبان دهه ۲۰ از زبان آیت الله میرزا حسن صالحی (از شاگردان میرزا حسین فقیه سبزواری)، شهرآرا، حوزه، ۱۱، یکشنبه، ۱۵ مرداد 1391[۸۵][۸۶]«او با گرو گذاشتن حیثیت اجتماعی خود می‌کوشید منشأ خیر برای افراد بی بضاعت و مستمند باشد. ایشان پناه افرادی بود که در دوره ستمشاهی دستشان از همه جا کوتاه بود. اقدامات به موقع ایشان ده‌ها نفر از کسانی را که به دلایل سیاسی یا بر حسب قوانین زورمندان نظام، به اعدام محکوم شده بودند، از مرگ نجات داد. فقیه سبزواری، انسان وارسته ای بود و روحی مهربان و جمع گرا داشت و سعادت خودرا در سعادت هم نوعان خود می‌جست و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمی‌کرد.»غلامرضا جلالی، منادی رضوان، شمه ای از حیات معنوی آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری، صفحه ۱۵، مجله نگاه حوزه، ویژه حوزه خراسان، ضمیمه مجله حوزه، شماره ۱۸–۱۷، سال دوم، مرداد و شهریور 1375[۸۷]«مرد یافتم ایشان را. خیلی برای مردم کار می‌کرد. کارهای شخصی اش را خودش انجام می‌داد. حتی در منزلش گاو را خودش می‌دوشید. خیلی متواضع بود.»سید مهدی طباطبایی در گفتگو با علیرضا نوروزی[۸۸]«درسال ۱۳۶۱ هجری قمری برابر با ۱۳۲۱ شمسی که بر اثر جنگ بین‌الملل دوم، ایران به اشغال قوای اجانب درآمده و کشور دچار قحطی و کمیابی غلات و خواروبار گردیده و شهر مشهدرا نیز گرسنگی فراگرفته و زندگی را بر مردم ناگوار و دشوار ساخته بود. علاوه بر کمبود مواد غذایی، افزایش سرسام آور قیمت هانیز، طبقات ناتوان و فقیر را به استیصال و بیماری و درماندگی کشانده بود و به دلیل کمبود و گرانی نان، بسیاری از فقرا از گرسنگی مردند، میرزا حسین فقیه سبزواری بپاخاسته، با همت عالی و تلاش بسیار، با تهیه متجاوز از یکصد وشصت هزار کوپن نان و توزیع بین فقرا در طول یک سال قحط زده. آنان را از گرسنگی و مرگ نجات دادند. از خدمات دیگر میرزا حسین در طول چند سال پس از جنگ جهانی ذوم، تهیه و تدارک مقادیر بسیاری ذغال و پوشاک گرم و پتو و پوستین؛ و توزیع بین فقرا برای محافظت آنان از سرمای سخت و شدید زمستان مشهد و اطراف مشهد بود»محمد ناصری و حسین نوغانی، صفحه ۸۳، عمری پرافتخار، زندگی‌نامه میرزا حسین فقیه سبزواری. بورس کتاب، مشهد، 1346«آیت‌الله حاج میرزا حسین سبزواری مشهور به «فقیه سبزواری»، اهتمام زیادی به کارگشایی و حل مشکلات مؤمنین و به ویژه طلاب و فضلای حوزه علمیه داشت. او فقیهی بزرگ و جامع معقول و منقول بود. ایشان در عین مراتب بالای علمی. بسیار متواضع. خوش‌اخلاق. گرم و گیرا و مهربان بود و سعی و اهتمام زیادی در خدمت به مردم و طلاب داشت. در سال ۱۳۳۱ ه‍.ش در مشهد سیل شدید آمد که باعث تخریب بسیاری از خانه‌های مردم شد. آیت الله فقیه سبزواری برای افراد فقیر و بی بضاعت که توان ساخت خانه و تعمیر آن نداشتند خانه‌هایی را بنا نمود. این خانه‌ها در منطقه خیابان نخریسی و خواجه ربیع مشهد واقع شده‌است .»حسن طالبیان شریف، خبرگزاری تسنیم، ۱۱ تیرماه 1398[۸۹]«امروز که یکشنبه ۱۵ / ۴ / ۱۳۸۲ شمسی و ۶ جمادی الاولی ۱۴۲۴ قمری بود، در بنده منزل حسب المعمول همه روزه جمعی حضور داشتند سخن از خصال پسندیده مرحوم آیه الله فقیه سبزواری و حالت تواضع و نوعدوستی ایشان به میان آمد. آقای حاج شیخ عبدالعلی ناصری برزنانی که سابقاً از طلاب مشهد بوده و چندین سال است که از ائمه جماعت سبزوار می‌باشد نقل کرد که درسال‌هایی که در مشهد از جمله طلاب بودم مریض شدم. دکتر مرضم را سل تشخیص داد خیلی پریشان شده و صبحی بود به خانه مرحوم آقای فقیه سبزواری رفته و قضیه را به مرحوم آقا گفتم. آقا دستور دادند تا درشکه حاضر کنند و فوراً خودشان با من در درشکه نشسته و به بیمارستان شاهرضا رفتیم و مرا به بخش مربوط به مرضم برده و بستری نموده و سفارش اکید به آقایان دکترها و پرستاران نمودند که ناصری از خودمان است آن‌ها هم با کمال احترام قبول کردند و در مدتی که در بیمارستان بودم از من کمال مراقبت نمودند تا رفع بیماری و خطر شد و آقا در بیمارستان به عیادتم تشریف آورد و پول داد و احسان فراوان کرد. رحمه الله علیه .»سید مصطفی سیادتی، دست نوشته کتاب سبزوار در قرن چهاردهم هجری، فصل علمای سبزوار، زندگی‌نامه آیت الله میرزا حسین فقیه سبزواری[۹۰]« چون قریب هزار خانوار فقرا که بیشتر کاسب جزء و نساج بودند و تمام سرمایه آنها و آلات کسب آنها از دست رفته بود من چند هیئت از اشخاص خیر و باهمت تعیین کردم که در مسیر سیل خانه‌ها را بازدید کنند اغنیا را بحال خود گذارند و متوسطین و فقرا را احصا کنند برای متوسطین که دارای اعتبار هستند از بانک رهنی قرض گرفته شود و برای فقرا خانه ساخته شود و چون وجوه رسیده از مرکز کافی برای معاش روزانه فقراء و ساختمان خانه بقدر کفایت نبود من دعوتی از علماء و وجوه اهل شهر کردم و پیشنهاد کردم که هرکس استطاعت دارد یک یا چند خانه و کسانی که استطاعت کافی ندارند مشترکاً یک خانه برای فقرا بسازند و حدود تخمینی مخارج هرخانه مشتمل بر دو الی سه اتاق و موافق آن هزار و پانصد الی دو هزار تومان برآورد شد و جمعی از تجار بیست خانه تقبل کردند که بسرپرستی آقای حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ساخته شود و اشخاصی هم تقبل کردند که پول یک خانه بدهند بشرط آنکه من متکفل ساختن آن بشوم که جمعاً قریب سی هزار تومان دادند یک خانه هم خود من و یک خانه آقای بدر نایب التولیه و یک خانه سرتیپ معزی فرمانده لشکر خراسان تقبل کردیم و ساختیم و خلاصه من مشغول به ساختمان بیست خانه شدم و چون در چند ماه قبل از آن سی و سه هزار تومان سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی برای من فرستاده بود که بمصرف معاش فقرای مهاجر برسد ولی هنوز بمصرف نرسیده بود با تحصیل اجازه از سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی هیجده خانه از آن پول ساخته شد و چون فصل تابستان بود خانه‌ها بزودی تمام شده و بفقرائی که سیل منازل آنها را خراب کرده بود مجانی واگذار گردید بعلاوه یک آب انبار برای آن خانه‌ها ساخته شد و در نظر داشتم مسجدی روی آب‌انبار بنا کنم ولی بواسطه نبودن اعتبار موفق به آن نشدم. صد خانه هم از اعانه آستانه مقدسه و بعضی تجار ساخته شده به فقرا واگذار گردید که مجموعاً در حدود یکصد و چهل خانه ساخته شده بفقرائی که هیچگونه استطاعت نداشتند اعم از مالک خانه‌های خراب یا مستأجرین آنها داده شد در حالیکه مجموع خانه‌هائی که از سیل خراب شده یا شکست فاحشی به آن رسیده تقریباً هزار و پانصد خانه بود ولی اشخاص متمکن خود خانه ساختند و اشخاص متوسط هم با قرض از بانک رهنی یا غیر آن تا درجهٔ رفع حاجت کردند.»سید محسن صدرالاشراف استاندار خراسان[۹۱]دیدارها[ویرایش]« صبح چهارشنبه شانزدهم ذیقعده 1369 ( برابر با 8 شهریور 1329 ) براي ملاقات آیت االله آقاي حاج میرزا حسین فقیـه سـبزواري کـه از مجتهـدین و علمـاي درجه اول مشهد و خیلی با نفوذ می باشند رفتیم و نهایت محبت و ملاطفت و مهربانی نمودند و مدتی در خدمتشان بـوده وجمعی از طلاب نیز براي ملاقات ایشان آمده بودند و ضمناَ بعضـی مـذاکرات فقهـی راجـع به حـج و موقـع احـرام و تعیـین میقات به میان آمد سپس از ایشان خداحافظی نموده بیرون آمدیم.
صبح پنجشنبه براي ملاقات آیت االله آقاي حاج سید یونس که از مجتهدین معروف و متّقی مشهد می باشند رفتیم و چون ما را شناختند خیلی ملاطفت و مهربانی نمودند و سپس بعضی مذاکرات ادبی و فقهی به میان آمد و بعداً مرخص شدیم .»رساله خاطرات سفر حج نگارش حاج سلطان حسین تابنده گنابادی رضا علیشاه ثانی . چاپ دوم 1357 شمسی« علامه محمد حسین کاشف الغطاء در صفحه 250 کتاب " عقود حیاتی " ، نام بسیاری از علمای ایران که وی با آنان در تهران و سپس خراسان دیدار داشته آورده است. یکی از آنان شیخ علی اکبر نهاوندی است. دیگری آقا حسین سبزواری، همین طور میرزا احمد کفایی، و بسیاری دیگر. سپس از مشهد به تهران آمده، باز مدتی در گلاب دره است و آنگاه به عراق بر می گردد. این وقایع مربوط به سال 1367 ق است که مصادف با سال 1327 ش است.»دکتر رسول جعفریان ، هشت دهه زندگی آیت الله شیخ محمد حسین کاشف الغطاءنقدی بر کتاب " عقود حیاتی" زندگی نامه علامه محمد حسین کاشف الغطاء[۹۲]درگذشت[ویرایش]«فقیه سبزواری، در روز شنبه ۲۴ شوال ۱۳۸۶ هجری قمری برابر با ۱۳۴۵ هجری شمسی، در ۷۷سالگی، راه ناهموار دنیای ماده را به آخر رساند و روحش به دار قرار پرگشود.
از ایشان به هنگام فوت، جز خانه مسکونی واقع در فلکه شمالی حضرت، چیزی برای فرزندان نماند. جنازه ایشان در میان انبوه جمعیت تشییع شد و برابر وصیت کنار محراب مدرس باغ رضوان که خود در آن تدریس می‌نمود، دفن شد. قبر ایشان امروزه با فاصله نه چندان دور از آرامگاه شیخ امین الدین طبرسی در فضای سبز که بر بقایای باغ رضون احداث شده‌است، قرار دارد .»غلامرضا جلالی[۹۳]

مآخذ و منابع را در ویکی گفتاورد ببینید
 
منبع :

ویکی گفتاورد

برنامه ضیافت ، شبکه قران

 

نگاهی به گوشه هایی از زندگی ، شخصیت ، آثار و خدمات مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه

سبزواری در برنامه ضیافت ، شبکه قران و معارف سیما ، 25 اردیبهشت 1399 ، بیستم رمضان 1441


منتخب برنامه

 

 

تلاش مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری برای ساماندهی قبور ائمه بقیع علیهم السلام

 

به مناسبت سالروز تخریب قبور ائمه بقیع علیهم السلام ، هشتم شوال

 

 

تلاش مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری
برای ساماندهی قبور ائمه بقیع علیهم السلام
***


مسافرت به بیت الله
قبل از ظهر دیروز ، حضرت آیت الله فقیه سبزواری ، به اتفاق چند نفر به قصد زیارت بیت الله الحرام و تشرف به مدینه منوره ، در میان بدرقه جمع کثیری با هواپیما به تهران حرکت کردند و از آن جا به جده پرواز خواهند نمود .
حضرت آیت الله فقیه سبزواری در این سفر قصد دارند با مقامات دولت سعودی و اعلیحضرت ملک سعود ملاقات نمایند تا شاید توفیق حاصل کنند که موافقت آنان را در باره ساختمان قبور ائمه اطهار که در مدینه منوره قرار دارد یا لا اقل سایه بانی که به وضع فعلی تأسف آورقبور ائمه علیهم السلام خاتمه بخشد ، اقدام گردد .

منبع :
روزنامه خراسان ، سال چهاردهم ، شماره 3996 ، جمعه 6 اردی بهشت ماه 1342 ، 2 ذی حجه 1382

شبکه قران و معارف سیما ، برنامه ضیافت ( پخش زنده ) ،  ویژه آیة الله فقیه سبزواری

 

 

شبکه قران و معارف سیما

برنامه ضیافت ( پخش زنده )

 

ضیافت 25 اردیبهشت

با حضور سید محمد فقیه سبزواری

در مورد مرحوم آیت الله العظمی میرزا حسین فقیه سبزواری

https://qurantv.ir/content/168594

 

هادی صلح جو ، مجری

حضور حضرت آیة الله جوادی آملی در کنار مرقد شریف مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری و

حضور حضرت آیة الله جوادی آملی در کنار مرقد شریف مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری و قرائت فاتحه

 

 

حضور حضرت آیة الله جوادی آملی در کنار مرقد شریف مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری و قرائت فاتحه

کتاب سیری در دنیای حیوانات و حمایت مرحوم فقیه سبزواری از حیوانات

کتاب سیری در دنیای حیوانات و حمایت مرحوم فقیه سبزواری از حیوانات

 

 

«آیت الله قدمی» ، از شاگردان آیة الله حاج سید جواد فقیه سبزواری، دار فانی را وداع گفت

پس از یک دوره بیماری؛

«آیت الله قدمی» ، از شاگردان آیة الله حاج سید جواد فقیه سبزواری، دار فانی را وداع گفت

«آیت الله قدمی» دار فانی را وداع گفت + زندگی نامه و سوابق

آیت الله سید حبیب الله قدمی حافظ کل قرآن کریم و صحیفه سجادیه صبح امروز بعد از سالها مجاهدت دینی و دفاع از کیان اسلام به دیدار معبود شتافت .

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛  به نقل از گلستان ما ؛ آیت الله سید حبیب الله قدمی  صبح امروز سه شنبه 9 اردیبهشت ماه 1399 هجری همزمان با سحرگاه چهارمین روز از ماه مبارک رمضان 1441 هجری قمری بعد از سالها مجاهدت دینی و دفاع از کیان اسلام و انقلاب اسلامی ایران به دیدار حضرت معبود شتافت .

وی از جانبازان شیمیایی جنگ تحمیلی بود که بعد از مدت ها مبارزه با بیماری، امروز در بیمارستان پنج آذر گرگان  رحلت کرد.

سید حبیب الله قدمی مشهور به عین الرسول در سال 1341 در استان گلستان شهرستان کردکوی متولد شد، دوران ابتدای و راهنمائی را در همان روستای النگ گذراند و برای گرفتن مدرک دیپلم  به هنرستان فنی و حرفه‌ای علی آباد کتول رفت ، هنگامی که پانزده سال داشت عضو رسمی سپاه پاسداران انقاـاب اسلـامی شد و به مدت دو سال (سال‌هـای 1359 الی 1361) در جبهه های حق علیه باطل حضور یافتند و با 35 در صد جانبازی به جمع جانبازان سرافراز میهن اسلامی پیوست .

در سال 1362 برای فراگیری علوم حوزوی به شاهرود رفتند یک سال و نیمـ در مدرسه علمیه‌ی بازار شاهرود و سپس در جهت ادامه‌ی تحصیل به مشهد مهاجرت نمودند. از اساتید مقدمات و سطح ایشان می توان به حجج الاسلـام: میرعلی اکبری، حسینی، عباس نژاد، رادمرد، کاظمی، موسوی، آیات حجّت‌هـاشمی، مرتضوی و فقیه سبزواری و اساتید خارج: آیت الله فلسفی (ره) و آیت الله اشکوری (ره) و آیت الله اشرفی أیده الله تعالی نام برد.

سوابق تدریس

مدت تدریس وی از سال 63 تا سال 99 ، جامع المقدمات: حدود چهار دوره تدریس کتب صرف و تصریف و شرح تصریف عوامل و هدایه و صمدیه ، سیوطی: چهار دوره ، تهذیب: یک دوره ، مغنی باب اول: یک دوره ، مختصر المعانی: یک دوره ، معالمـ: سه دوره ، جلدین اصول الفقه: یک دوره ، رسائل: یک دوره ، مکاسب کتاب بیع: یک دوره ، مکاسب کتاب خیارات: دو دوره ، کفایتین: یک دوره ، خارج اصول: در حال تدریس ، فقه: در حال تدریس ، تجوید و وقف و ابتداء: چندین دوره ، تفسیر: ده سال

سوابق حفظ

حفظ الفیه: در سال 63 و کسب جایزه از مدیر مدرسه امامـ محمد باقر (ع) ، حفظ قرآن مجید: حافظ کل قرآن و نفر اول مسابقات جانبازان و مسابقات بسیج کشور در سال 75 ، حفظ نهج البلـاغه: حدود چهل خطبه از اول ، حفظ صحیفه سجادیه: 32 دعا از اول

نوآوری و تألیف

وقف و ابتدای عملی: تألیف و چاپ کتاب وحید در وقف و ابتدا در سیصد صفحه و تألیف کتاب وقف و وصل عملی در پانصد صفحه (در دست چاپ) ، علمـ نحو: تألیف و چاپ کتاب عوامل و شرح عوامل گرگانی (چهار صد و پنجاه صفحه) ، قرآنی: الف: در حال تألیف کتاب گفتگو با قرآن (تفسیر آیات منتخب قرآن)

چاپ کتاب روش حفظ قرآن

فقه: در حال تألیف کتاب مصباح الجهاد (خارج فقه) و کتاب الخمس. ، اصول: در حال تألیف کتاب زاد الـاصول (یک دوره خارج اصول). ، رمان: تألیف و چاپ جلد یک کتاب شیطان در تسخیر جلـال در دویست و پنجاه صفحه و در حال تألیف جلد دوّمـ به نامـ پادشاهی.

سوابق تبلیغ

تبلیغات در ایامـ ماه رمضان و ماه محرمـ: هفت سال ، تبلیغات در طی سال: به مدت پنج سال در گرگان خیابان امامـ رضا (ع) مسجد امامـ رضا (ع)

فعالیتهای فرهنگی و اجرایی

قرآنی: بیان تفسیر در یکی از جلسات هفتگی در مشهد به مدت هفت سال و بیان تفسیر در مسجد امامـ رضا (ع) گرگان به مدت 14 سال

سوابق اجرایی

مسؤول تبلیغات سپاه پاسدران علی آباد کتول و معاونت روابط عمومی در سال 1360 ، تأسیس و مدیریت مرکز عالی تربیت مدرس و استاد قرآن کریمـ گر گان از مهر 81 تا کنون که همـ‌چنان در سال بیش از 400 دانشجور قرآنی را در اختیار دارد. ، درج مقالـات علمی در جراید محلی و سایت اینترنتی در تبیین دیدگاه‌های اسلـامی و برخورد با منحرفان دینی

سوابق سیاسی و اجتماعی

دست گیری و بازداشت در مرداد سال 57 در سن 16 سالگی توسط عمال رژیمـ ستمـ شاهی ، شرکت در تظاهرات در گرگان، علی آباد، تهران ، عضویت افتخاری و نیمه فعال در ستاد و سپاه پاسداران بعد از پیروزی انقلـاب تا سال 59 ،  عضویت رسمی در سپاه پاسداران از سال 59 تا 61 ، جانباز جنگ تحمیلی سی و پنج درصد ، جانباز نمونه کشوری در سال 75 ، امامـ جماعت نمونه در استان گلستان در سال 86 ،  فعالیت در تمامـ صحنه‌های حمایت از انقلـاب ،  فعالیت در رشتهای رزمی (کونگ فو و تکواندو) به مدت دو سال ،  عضو شورای مرکزی جامع قاریان قرآن مشهد به مدت دو سال ، تأسیس تنها مرکز قرآنی که در آن شیعه و سنی در کنار همـ مشغول فراگیری مفاهیمـ قرآن هستند (مرکزمدرس قرآن گرگان ، تأسیس و مدیرین مؤسسه گلستان قرآن.

 

https://www.dana.ir/1604032

هم مباحثه های مرحوم آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری در نجف

 

 

فایل پی . دی . اف

 

 

هم مباحثه های مرحوم آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری در نجف

کرامت علامه میرزا موسی در پیشگیری از مرگ شهروندان به دلیل شیوع وبا

کرامت علامه میرزا موسی در پیشگیری

از مرگ شهروندان به دلیل شیوع وبا

علامه میرزا موسی فقیه سبزواری ، پدر آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری و آیه الله میرزا مهدی فقاهتی ، در سال ۱۳۲۲ قمری برابر با ۱۲۸۳ خورشیدی ، که بیماری مهلک وبا ، در سراسر کشور ، من جمله سبزوار ، شیوع پیدا کرده بود ، با اقامه نماز و خواندن دعا بر ظرف آب و متبرک کردن آب ظرف ، دستور داد آب ظرف را در آب انبار مرکز شهر بریزند . 

نقل کرده اند از آن پس ، هر مبتلایی که از آن آب نوشید ، شفایافت و غیر مبتلایان ، تا آخر عمر ، بیمار نشدند و در سلامت کامل زندگی کردند . 

مشروح ماجرا :

http://ayatollahfaghihesabzevari.ir/1398/12/15/

ذکرجمیل فقیه سبزواری در محضر آیه الله حجت هاشمی خراسانی

ذکرجمیل فقیه سبزواری در محضر آیه الله حجت هاشمی خراسانی

آیه الله حجت هاشمی خراسانی ( حفظه الله تعالی ) نوه عارف بزرگوار حاج شیخ حسنعلی نخودکی ، که بدون تردید ، جانشین مرحوم عبدالجواد ادیب نیشابوری معروف به ادیب اول ؛ و شاگرد و جانشین مرحوم محمدتقی ادیب نیشابوری ، معروف به ادیب دوم ؛ و از شاگردان برجسته و مبرّز مرحوم آیه الله العظمی میرزا حسین فقیه سبزواری هستند ، به دلیل تحصیل علم و اخلاق در محضر اساتید برجسته و وارسته ، و به دلیل تدریس مداوم و متوالی در طول بیش از پنجاه سال در حوزه علمیه مشهد ؛ و به دلیل تربیت صدها شاگرد برجسته و فرهیخته ؛ و به دلیل تألیف دهها جلد کتاب مفید و جامع در حوزه ادبیات عرب ؛ و به دلیل احاطه بر عرفان اسلامی و علوم غریبه ؛ و به دلیل شهرتی که در ملکات اخلاقی ، خاصه ، تواضع و حسن خلق دارند ، بی نیاز از توصیف و معرفی هستند و با شخصیت ایشان ، نه فقط شاگردان و اهل علم و فضلا ، که عموم مردم غیر اهل علم نیز ، خصوصا جوانان تشنه زلال معرفت ، آشنا هستند .

توفیق الهی رفیق ما شد تا ساعاتی را در محضرشان ، ذکر جمیل و یاد خیری داشته باشیم از مرحوم پدر بزرگمان آیه الله العظمی میرزا حسین فقیه سبزواری که سال ها ، استاد فقه و اصول و فلسفه و نهج البلاغه ایشان بوده ؛ و علاوه بر این ها ، رموز و اسرار بسیار نیز ، اورا آموخته است .

آن چه می خوانید ، متن و ملخّص حرف های ما و حرف های استاد حجت هاشمی است که حاوی پرسش ها و پاسخ ها ؛ و نکته ها و خاطره هایی است پیرامون شخصیت و خدمات مرحوم میرزا حسین فقیه سبزواری .

مشروح سخنان آیة الله حجت هاشمی خراسانی در سایت مرحوم فقیه سبزواری :

 

http://ayatollahfaghihesabzevari.ir/1398/12/12

 

 

استاد سید هادی خسروشاهی در اثر ابتلاء به کرونا درگذشت

استاد سید هادی خسروشاهی از دوستان قدیمم که امروز صبح بر اثر کرونا در گذشت 

با استاد سید هادی خسروشاهی از سال 1347 آ آشنا بودم وبرای دو مجله نسل نو .و پیام شادی که زیر نظر ایشان بود ، مقاله می نوشتم

خدایش رحمت کند . شخصیتی خوش فکر ، پر تلاش و صاحب نظر بود . پدر مرحوم استاد خسروشاهی از علمای صاحب رساله در آذربایجان و از دوستان مرحوم پدربزرگم مرحوم آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری بود .

https://fa.shafaqna.com/news/896408/

 

https://www.irna.ir/news/83693582/%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%AE%D8%B3%D8%B1%D9%88%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B9%D9%84%D8%AA-%D8%A7%D8%A8%D8%AA%D9%84%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%A7-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA

 

https://www.mashreghnews.ir/news/1046434/%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D9%87%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%AE%D8%B3%D8%B1%D9%88%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B9%D9%84%D8%AA-%D8%A7%D8%A8%D8%AA%D9%84%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%A7-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%D8%B9%DA%A9%D8%B3

پنجاه چهره فاخر خراسان

 

صفحه 69 کتاب " پنجاه چهره فاخر خراسان " ، جلد اول

نویسنده : جمال مدیر شانه چی
ناشر : کتابدار توس ، مشهد ، 1398

 

اصلاحیه :

سال 1338 قمری از نجف به سبزوار و مشهد مراجعت کردند

یاد واره آیة الله حجت هاشمی خراسانی از استاد خود مرحوم آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری

یاد واره آیة الله حجت هاشمی خراسانی از استاد خود مرحوم آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری

 

آیة الله حجت هاشمی خراسانی :

« و چون فقیه سبزواری تا کنون مردی خالی از هوا و مکر و ریا ندیده‌ام. ظاهر و باطنش یکی بود. از این رو، از جان و دل، بنده او شدم و حلقه غلامیش در گوش کردم و خدمت او نمودم و چون مرا مستعد ّ و قابل و با حقیقت و با صفا و با وفا دید، در تربیت من کوشید و جامه فضائل بر قامت من پوشید و اسرار و رموز بسیار به من آموخت و در دروس فقه و اصول او حاضر می‌شدم و تمام آن‌ها را مانند باقی دروس خود می‌نوشتم و با فرزند عزیز او، آقای حجة الاسلام والمسلمین آقا سید جواد دام بقائه، در درس خصوصی وی حاضر می‌شدیم از حکمت و فقه و اصول؛ و از وی تقاضا کردم نهج البلاغه امیر علیه السلام را برای من درس بگوید. قبول فرمود و بعد از نماز مغرب و عشاء، منزل می‌رفتیم و برای من درس می‌گفت و مطالب اورا می‌نوشتم و از مردم زمان، کسی را نمی‌شناسم که این کتاب را، نزد چنین عالمی، تحصیل کرده باشد .»

منبع :

 کتاب مرآة الحجّة، شرح حال حجت هاشمی و اساتید، صفحه 130 تا 145، نویسنده: ابو معین حمیدالدین حجت هاشمی خراسانی، مؤسسه نشر و مطبوعات حاذق، تاریخ نشر، شهریور 1371

روایت دکتر آملی ، فرزند فقیه و فیلسوف بزرگوار، آیة الله محمد تقی آملی

 

روایت دکتر آملی ، فرزند فقیه و فیلسوف بزرگوار، آیة الله محمد تقی آملی در برنامه تلویزیونی " مردان خدا " :

سنگ مزارشان ( مزار آیة الله محمد تقی آملی ) ، در همان باغ رضوان جنب مزار مرحوم آیة الله سبزواری هست .

آیة الله سبزواری از دوستان ایشان بودند . از مدتی پیش از ایشان دعوت کرده بودند که وقتی مرحوم می شوند در باغ رضوان دفن شوند و ایشان هم قبول کرده بودند و در وصیت نامه شان هم نوشته بودند که مرا به همانجا ببرید و ماهم ایشان را به همانجا بردیم و مقبره شان در همانجا هست .

و یک شرحی آقای جوادی آملی در باره زندگی شان نوشته اند که روی سنگ قبرشان حک شده و تا اندازه ای شرح حال ایشان را نشان می دهد .

برنامه مستند " مردان خدا " ، شبکه مستند سیما ، قسمت چهاردهم ، دقایق پایانی :
 

مردان خدا

گفتگوی آیه الله فقیه سبزواری با امام رضا علیه السلام در عالم رؤیا

 

ماجرایی که نشان می دهد حضرت رضا علیه السلام به زائران خود چقدر توجه و علاقه دارد .

پس از خوابی که مرحوم آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری دیده بود و گفتگویی که با حضرت در عالم رؤیا داشت ، در جلسات درس و در سخنرانی های خود به همه سفارش می کرد برای زائران حضرت رضا علیه السلام احترام فوق العاده ای قائل باشند که پنهان از دید حضرت نیست و زائرانش را بسیار دوست دارد .

باسپاس بسیار از مؤسسه جلیل القدر سیره علما : لینک پادکست


سایت آیة الله فقیه سبزواری


https://t.me/faghih_e_sabzevari/8293

 

پنجاه و سومین سالگرد رحلت مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

پنجاه و سومین سالگرد رحلت مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

امروز پانزدهم بهمن ماه 1398 ، مصادف است با پنجاه و سومین سال رحلت مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری . گزارش رحلت و تشییع را به نقل از روزنامه خراسان مورخه شانزدهم بهمن 1345 می خوانید :
 

حضرت آیت الله فقیه سبزواری به رحمت ایزدی پیوست

با کمال تأسّف اطلاع حاصل شد که نزدیک به نیمه شب شنبه ، حضرت آیت الله العظمی فقیه سبزواری به رحمت ایزدی پیوسته اند .

مرحوم حضرت آیت الله سبزواری ، از چند ماه پیش دچار بیماری گردیده و مدتی قریب به یک ماه ، در بیمارستان منتصریّه بستری گردیدند و پس از بهبودی نسبی ، به منزل مراجعت نمودند و از چند روز پیش دچار عارضه ناراحتی قلبی گردیدند و چون حال ایشان شب شنبه رو به وخامت رفت بلافاصله آقایان دکتر شهیدی و دکتر شاملو ، پزشکان معالجشان بر بالین ایشان حاضر شدند ولی متأسفانه معالجات مؤثّر واقع نشد و 20 دقیقه به ساعت 12 شب دارفانی را وداع گفتند .

از ساعت 6 صبح ، طبقات مختلف مردم و روحانیون که از فقدان حضرت آیت الله سبزواری مطلع شده بودند ، در منزل ایشان اجتماع نمودند بازار مشهد تعطیل گردید و تا ساعت 9 صبح ، حضرات آیات عظام کفایی ، میلانی ، قمی و آقایان حاج آقا مدرّس ، میرزا جواد تهرانی ، بروجردی و چند نفر از رؤسای ادارات و دوائر آستانقدس رضوی ، روحانیون و محترمین شهر و هزاران نفر طبقات مختلف مردم حضور یافتند .

ساعت 5 / 9  جنازه آن مرحوم در حالی که حضرات آیات عظام ، هیئت های مذهبی و انجمن های دینی در حالی که اشک می ریختند و مرثیه می خواندند ، آن را تشییع نموده به صحن مطهر حضرت رضا علیه السلام منتقل نمودند .

در صحن مطهر ، تیمسار سپهبد نادر باتمانقلیچ نیابت تولیت آستانقدس و استاندار خراسان ، تیمسار سرلشکر ارفع مدیریت حوزه حرم مطهر ، به تشییع کنندگان پیوستند .

جنازه حضرت آیت الله در ساعت 12 به باغ رضوان برده شد و نظر به این که ایشان در زمان حیات وصیت نموده بودند که در شب به خاک سپرده شوند ، در آرامگاه خانوادگی ایشان در باغ رضوان به امانت گذاشته شد و ساعت 6 بعد از ظهر روز گذشته ، طی مراسم ساده ای با حضور فرزندانشان دفن گردیدند .

***

مرحوم حضرت آیت الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ، درسال 1309 قمری در شهر سامرّاء متولد گردیدند .

والد ماجدشان مرحوم آیت الله العظمی آقا میرزا موسی ، یکی از شاگردان بزرگ مرحوم آیت الله العظمی آقای حاج میرزا حسن شیرازی بودند . ایشان به اتفاق پدر بزرگوارشان در سال 1322 قمری به موطن اصلی خود یعنی سبزوار مراجعت نمودند و تا سال 1336 قمری در سبزوار و در شهر مقدس مشهد ، در خدمت اساتید بزرگ به تحصیل علوم دینی اشتغال داشتند و در سال 1337 قمری به نجف اشرف مشرف گردیدند و در نزد آیات عظام و مراجع عالیقدر آن عصر ، مرحوم آیت الله العظمی نایینی و آیت الله العظمی اصفهانی و آیت الله العظمی آقا ضیاء عراقی ، تحصیلات خودرا به پایان رسانده و در سنه 1348 قمری به مشهد مقدس بازگشتند و اقامت گزیدند و تا ده روز به رحلت ، یعنی 14 شوال ، به افاده و افاضه اشتغال داشتند .

حضرت آیت الله سبزواری ، در زمان حیات ، منشأ خدمات عامّ المنفعه برجسته ای بوده اند از آن جمله ساختمان غسالخانه ( فی مغسل الرضا علیه السلام ) ، ساختمان صحنین بزرگ و کوچک رضوان ، احداث قبرستان حسین آباد ، شرکت در تأسیس درمانگاه رازی ، ساختمان تکیه سیدها ، تهیه 2000 (دوهزار) قطعه زمین برای طلاب ، ساختمان شبستان جامع سبزوار ، مدرسه محمدیه سبزوار با موقوفات را می توان نام برد .

از مرحوم حضرت آیت الله سبزواری ، 11 فرزند بجای مانده که عبارتند از :

1 –حجة الاسلام آقای حاج سید زین العابدین سبزواری .

2 – حجة الاسلام آقای حاج سید محمد باقر سبزواری .

3 – آقای حاج سید محمد کاظم سبزواری .

4 – آقای حاج سید رضا سبزواری

5 – حجة الاسلام آقای حاج سید جواد سبزواری

6 – حجة الاسلام آقای حاج سید محمد صادق سبزواری

7 – آقای سید علینقی سبزواری

8 – آقای سید عسکری سبزواری

9 – آقای سید مهدی سبزواری

و 10 و 11 ، دو دختر که مزوّجه می باشند .

***

به طوری که خبرنگار ما گزارش می دهد دیروز بعد از ظهر از طرف تیمسار سپهبد باتمانقلیچ استاندار خراسان نیابت تولیت آستانقدس رضوی ، مجلس ترحیمی در دارالضیافه مبارکه از ساعت 6 تا 8  منعقد بود .

در این مجلس ، کلیه رؤسای ادارات ، محترمین ، اصناف و طبقات مختلف مردم شرکت نمودند . و امروز ، از ساعت 8 صبح تا شب نیز مجلس ترحیمی از طرف آیت الله کفایی خراسانی در شبستان بزرگ مسجد گوهر شاد منعقد خواهد بود .

فردا ساعت 8 صبح ، مراسم خطبه بر سر مزار آن فقید سعید در باغ رضوان برگزار خواهد شد و پس فردا از طرف سلسله سادات رضوی مجلس ترحیم در مسجد گوهر شاد بر گزار خواهد شد .

خراسان – فقدان حضرت آیت الله سبزواری را به جامعه روحانیت و فرزندان آن فقید سعید تسلیت می گوییم .

 

منبع :

روزنامه خراسان ، 16 بهمن 1345

سخنان حجة الاسلام محسنی سبزواری

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

متن سخنان حجة الاسلام محسنی سبزواری ، از اعضای هیئت استفتای دفتر آیة الله العظمی شبیری زنجانی ، در مورخه هفتم آذرماه 1398 ، در جلسه دعای ندبه  « مجمع طلاب و فضلای سبزواری حوزه علمیه قم » ، به مناسبت دومین سالگرد رحلت مرحوم آیة الله حاج سید محمد صادق فقیه سبزواری .

تقدیم به روح پر فتوح مرحوم آیة الله سید صادق فقیه سبزواری ، صلوات ختم کنید .

در این مدتی که در اختیارم هست یک ربع یا بیست دقیقه ، در رابطه با بیت فقیه سبزواری و سبزوار مقداری صحبت می کنم .مخصوصا که دیشب مردان آینده سبزوارهم در اینجابوده اند .

حاجی نوری در « خاتمه مستدرک » ، ( مستحضر هستید که مستدرک ، 18 جلد و خاتمه اش 9 جلد هست .)

در «خاتمه مستدرک» آمده که قبل از تشکیل دولت صفوی ، که اکثر شهرهای ایران شیعه داشتند ، چهار شهر شیعه بودند : قم ، کاشان ، بیهق و آوه .

یک سری کتاب نوشته شده راجع به شهرها . بعضی از این کتاب ها راجع به عموم شهرهاست مثل «معجم البلدان یاقوت حموی» ، «البلدان یعقوبی» ، «مختصرالبلدان ابن الفقیه همدانی» ، «مسالک و ممالک اصطخری .»

یک سری کتاب ها هست که راجع به شهرهای خاص نوشته شده . مثل «تاریخ دمشق» ، مثل «تاریخ اصفهان ابو نعیم اصفهانی» ، مثل «تاریخ نیشابور» که نسخه اصلی آن در اختیار نیست ، «المنتخب من السیاحه »، «تاریخ قزوین »، «القزوین فی اخبار علماء القزوین» . یک تاریخ هم راجع به سبزوار هست بنام «تاریخ بیهق» . خود «تاریخ بیهق» که تألیف «ابن فندق» هست و اهل « ششتمد » سبزوار بوده ، می گوید یک تاریخ نویس قبل از من بوده و من از او استفاده کردم که او اهل « خار توران » بوده است .

من به دو زمان از سبزوار در این محفل می پردازم وصحبت می کنم : یکی به قرن ششم ؛  و یکی به قرن سیزدهم و چهاردهم ؛ که قرن سیزدهم و چهاردهم مربوط به بیت مرحوم «فقیه سبزواری» است .

در قرن ششم ، «تاریخ بیهق» که الان هم با خودم آورده ام ، تا جوان ها یک بار این کتاب را مطالعه کنند . خیلی مطلب دارد و اطلاعات بسیار در این کتاب هست . چون در تاریخ شهرها ، کسانی که وارد آن شهر می شدند ، شخصیت های آن شهر ، جغرافیا ، روستاها و اطلاعات دیگر را ذکر می کنند . یکی قرن ششم و یکی قرن چهاردهم . «تاریخ بیهق» نویسنده ش «ابن فندق» هست که به  « فرید خراسان » معروف بوده ، هفتاد و چهار تألیف داشته که یکی از تألیفاتش شرح نهج البلاغه بنام  « معارج نهج البلاغه » است . معاصر با ایشان که اوهم در قرن ششم بوده ،  « کیذری » هست که بعضی ها به اشتباه کیدری می گفته اند . «قطب الدین کیذری» صاحب «مصباح الشیعه» و همزمان با این ها ، صاحب «مجمع البیان» هست در سبزوار ولی اهل سبزوار نیست . ایشان «طَبرِسی» هست . «طبرس» معرّب «تفرش» هست و اتفاقا در «تاریخ بیهق» ، «ابن فندق» ذکر کرده . ایشان از شهری است بین کاشان و اصفهان بنام طبرس که « تفرش » هست ولی در سبزوار بوده . اول مشهد بوده ، بعد می آید سبزوار و در تاریخ آمده که مدرسه ای که در دروازه عراق سبزوار هست ، به رسم اوکردند .

این مطلب را به یاد داشته باشید چون مرحوم «میرزا موسی سبزواری» جد مرحوم «آمیرزا صادق فقیه سبزواری» هم در «مدرسه فخریه» درس خوانده که همان مدرسه ای بوده که بنام «صاحب مجمع البیان» هست . «صاحب مجمع البیان» اهل سبزوار نبوده ولی رشد یافته در سبزوار بوده و در این شهر تدریس می کرده و بعد هم طبق وصیتش در«مشهد» دفنش کردند .

خاطرتان هم باشد که یک «تاریخ بیهق» داریم و یک «تاریخ بیهقی» . «تاریخ بیهقی» تاریخ عمومی هست و نویسنده اش «ابوالفضل بیهقی» هست که دبیر غزنویان بوده . اما کتاب «تاریخ بیهق» ، تاریخ خود شهر هست که هم امامزاده هارا دارد ، هم شخصیت هارا دارد و هم روستاهارا دارد .

حالا مطلبی که در «تاریخ بیهق» ، مربوط به محل تولد جدّ مرحوم «حاج میرزا صادق فقیه سبزواری» هست ، روستای «ایزی» هست . در« تاریخ بیهق » این مطلب را دارد که : « همام بن زید بن وابصة از صحابه رسول بود و در ده ایزی نشستی و کاسه ای از مصطفی با وی بدی و فرمان حق رسید به وی در این خاک و اورا اولاد و اعقابند که به وی بازخوانند .»

«ایزی» در 6 کیلومتری شهر «سبزوار» واقع شده . من برای این که از موضوع مربوط به «همام بن زید بن وابصة» مطمئن بشوم ، مراجعه کردم به «اُسْد الغابه ابن اثیر» که ببینم راجع به «همام بن زید بن وابصة» ، مطلبی نوشته یا نه ؟

دیدم در آن جا دارد که : کان همام ....همام بن وابصة ،

گاهی نسبت به جد می دهند گاهی نسبت به پدر

«همام بن وابصة» هم که باشد ، یعنی «همام بن زید بن وابصة»

 «كان همام بن وابصة إذا دخل الكوفة يسلّم على كل من يمرّ به من رجل و امرأة و صبي، و يقول: أمرنا النبي صلّى اللّٰه عليه و سلّم أن نفشى السلام.

و قال همّام: كساني رسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه و سلّم بردا، و أعطانى مشربة من خشب، فكان الناس يشربون منه، و يتمسحون بالبردة.»

در «اسدالغابه ابن اثیر» هم دارد که کاسه ای از مصطفی (ص) بود از چوب . چندین بارهم چون ما اهل آن روستا هستیم آمدند حفر کردند که فکر می کردند به آن کاسه می رسند . یک بار در سال 56 و 57 بود . چند شب هم مردم روستا رفتند نگهبانی دادند که آن هارا دستگیر کنند .

 خب ، این راجع به «ایزی» .

مرحوم «آمیرزا موسی» متولد «ایزی» هست . حالا یک اصطلاح دیگری هم هست که بد نیست بگویم . " میرزا " ، گاهی به سید گفته می شود مثل «میرزا حسن شیرازی» . چون سید بوده می گفتند میرزا .

گاهی به کسی که مادرش سید هست گفته می شود . مثل «میرزا محمد تقی شیرازی» میرزای شیرازی دوم . اینها هردو استادان «آمیرزا موسی سبزواری» بودند .

گاهی به کسی که " شخصیت " هست گفته می شود مثل " میرزای قمی " . معلوم نیست مادر «میرزای قمی» سید باشد . ایشان چون ملّا بوده می گفتند «میرزای قمی» . مثل کلمات " ملا " و " آخوند " که واژه های تجلیل و اجترام آمیز هست .

گاهی به «میرزادها» گفته می شده . در قاجاریه «احمد میرزا» ، «ایرج میرزا» ، «محمد میرزا» .

«آمیرزا موسی» ، فرزند «آسید محمد علی» است . متولد «ایزی» . چهار برادر بودند . این هارا به این جهت می گویم که مرحوم «شیخ آقا بزرگ تهرانی» نکته ای را گفته که در آن نکته یک اشتباه هست

متن را می خوانم که آن نکته را تذکر بدهم :

«سید موسی سبزواری بعد از 1300 (قمری) به سامراء وارد شد . در درس میرزا و مباحث سید محمد اصفهانی و سید صدر حضور می یافت .»

«آقا بزرگ تهرانی» کتابی دارد به نام « هدیّة الرازی الی المجدد الشیرازی » . سیصد و هفتاد و دونفر از شاگردان میرزای شیرازی را نام برده که یکی از آن شاگردان «آمیرزا حسین آزاد منجیری» هست . «آمیرزا حسین بزرگ» و یکی دیگر از شاگردانش ، «آمیرزا موسی سبزواری» هست که نسبشان به «شاهزاده حسین اصغر» فرزند «امام سجاد» علیه السلام می رسد با بیست و نه واسطه .

در درس «میرزا» و در مباحث «سید محمد اصفهانی» و «سید صدر» حضور می یافت .

«میرزای شیرازی» بعد از وفات مرحوم «شیخ » که در 1281 قمری اتفاق افتاده ، جلسه ای می گیرند «میرزا حبیب لله رشتی» و «آمیرزا حسن نجم آبادی» به میرزا پیشنهاد می کنند مرجعیت را قبول کند . میرزا مرجع می شود و درس را که شروع می کند ، مدتی در نجف ، عده ای شاگردیش را کردند مثل «آخوند خراسانی» ، «آسید کاظم یزدی» . آسید کاظم «سامراء» نرفته . اول حوزه «نجف» بوده بعد منتقل میشود به «سامراء ». در 1291 قمری می رود سامراء . ماندگار می شود و همان جا درس هارا شروع می کند . بعضی ها شگرد نجف هستند بعضی ها شاگرد سامراء هستند و بعضی ها ، هم در نجف بودند و هم مدتی در سامراء ، که مرحوم آخوند خراسانی ، هم شاگرد میرزای شیرازی در نجف بوده ؛ و هم مقداری در سامراء شاگردی میرزا را کرده و بعد بر می گردد به نجف .

مرحوم «آسید موسی سبزواری» می گوید بعد از 1300 قمری . «آمیرزا حسین آزاد منجیری» قبل از 1300 قمری رفته بوده به سامراء . مدتی در سامراء می ماند و بر می گردد سبزوار اما «میرزا موسی سبزواری» آن جا می ماند .

«شیخ آقا بزرگ» در ارتباط با آسید موسی سبزواری ادامه می دهد :

بعد از وفات میرزای شیرازی ، چندسالی را به خوشه چینی از مجالس درس استاد ما آیة الله میرزا محمد تقی شیرازی پرداخت . میرزای شیرازی دوم

او در سبزوار ، مردی وجیه الملة ( وقتی بر می گردد به سبزوار 57 ساله بوده ) ، 35 ساله بوده که رفته به سامراء چون میرزا موسی متولد 1265 قمری است . 12 سال در محضر میرزای شیرازی بوده که تا وقتی میرزای شیرازی زنده بوده در سامراء مانده بعد شاگرد «میرزا محمد تقی شیرازی» شده ، همان موقع هم از «سید محمد فشارکی» و «سید اسماعیل صدر» ، استفاده می کرده و مرحوم «آخوند خراسانی» به میرزا موسی اجازه اجتهاد می دهد . با اجازه اجتهاد مرحوم آخوند خراسانی و کتاب «کفایه» آخوند به سبزوار بر می گردد . زمانی بوده که مرحوم آخوند کفایه را نوشته بوده .

 میرزا موسی اولین کسی است که کفایه آخوند خراسانی را به حوزه علمیه سبزوار معرفی می کند و مشغول تدریس کفایه می شود .

مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی در معرفی مرحوم میرزا موسی ادامه می دهد که :

میرزا موسی به استفاده از مجالس استاد ما میرزا محمد تقی شیرازی پرداخت . میرزا موسی در سبزوار مردی وجیه الملة و مورد اطاعت مردم و مورد وثوق بود . در ابتدای شعبان سال 1336 وفات یافت و پسر بزرگش «سید مهدی» جانشین اوشد .

میرزا مهدی پسر بزرگ میرزا موسی متولد 1305 قمری هست که لقب «فقاهتی» گرفتند . میرزا مهدی دو پسر داشت یکی مرحوم «سید محمد تقی» که در سبزوار بود و دیگری مرحوم «میرزا ابوالفضل فقاهتی» که در مشهد بود .

پسر دوم مرحوم میرزا موسی ، مرحوم «میرزا حسین» هست که متولد 1309 قمری است .

وقتی آمیرزا موسی از نجف برمی گردد به سبزوار ، میرزا مهدی و میرزا حسین کودک بودند . مرحوم آمیرزا مهدی در سبزوار می ماند و دیگر به نجف بر نمی گردد .

این مطلب را در خانواده می گفتند و نقل می کردند چون من مادر بزرگم دختر عموی مرحوم آمیرزا حسین فقیه سبزواری بوده

چهار برادر بودند : آمیرزا احمد ، آمیرزا اسماعیل ، آمیرزا عبدالحسین و آمیرزا موسی ( اینان فرزندان مرحوم آسید محمد علی هستند )

این مطلب را من از افراد خانواده شنیدم که می گفتند وقتی می خواستند مثال بزنند به کسی که نجف نرفته ، اما مجتهد هست ، می گفتند آمیرزا مهدی . البته سبزوار در آن تاریخ ، ملاهای درست و حسابی داشته . چون «حاج ملاهادی» متوفای 1289 قمری هست و مدت زیادی افراد از نقاط مختلف می آمدند مثل «ملا حسینقلی همدانی» ، «شیخ عبدالنبی نوری» و خود «آخوند خراسانی» .

یک اشتباهی شده که من به یکی از اعلام هم قبلا گفتم .

فکر می کردند آمیرزا حسین بزرگ که آزاد منجیری هست ، در مقابل آمیرزا حسین سبزواری هست که این کوچک هست . گفتم نه آقا . اصلا آمیرزا حسین در طبقه آمیرزا حسین بزرگ آزاد منجیری نیست . اینها سنشان به هم نمی خورد . «آمیرزا حسین صغیر» ، جد مادری آقای «علوی» هست که شیخ آقا بزرگ می گوید که من تقریراتی از درس مرحوم «شیخ انصاری» دیدم در منزل پسرش یعنی پسر آسید محمد تقی که پدر جد آقای علوی هست که در شاهرود مدفون هست .


شیخ آقا بزرگ می گوید تقریرات شیخ انصاری را در آن جا دیدم .

پس آقای علوی نوه دو مجتهد هست : یکی آقا میرزا ابراهیم و یکی هم آمیرزا حسین صغیر .

شیخ آقا بزرگ در معرفی میرزا موسی به عنوان یکی از شاگردان میرزای شیرازی ادامه می دهد که :

پسر بزرگش که میرزا مهدی بود جانشین میرزا موسی شد .

پسر دوم میرزا موسی ، سید حسین هست ( میرزا حسین فقیه سبزواری ) از فضلایی است که در نجف نزد میرزا حسین نایینی مشغول به تحصیل هست . پسر برادر میرزا موسی ، میرزا حسن ( که سیادتی ها باشند ) فرزند سید کاظم ( فرزند سید کاظم نبوده ، اشتباه کرده . فرزند سید اسماعیل هست و نه سید کاظم . )

پس ، برادرزاده میرزا موسی ، «میرزا حسن سیادتی» فرزند «سید اسماعیل» ( و سید اسمعیل فرزند سید محمد علی) نیز از فضلایی است که به تحصیل اشتغال داشته و اخیرا با دختر «مولانا علامه شیخ اسماعیل» فرزند «مولا محمد علی محلاتی  نجفی» ازدواج کرده است .

که همسر اول آمیرزا حسن سیادتی ، دختر آمیرزا موسی بوده ، در نجف از دنیا می رود بعد با دختر «آشیخ اسماعیل محلاتی» که از شاگردان برجسته مرحوم آخوند خراسانی است ازدواج می کند . آشیخ اسماعیل کتابی هم دارد بنام « اللئائی المربوطه فی وجوب المشروطه »

کتاب «گفتار خوش یارقلی» ، تألیف پسر آشیخ اسماعیل محلاتی است که مناظره های جالبی دارد .

این مطلبی مربوط به «آمیرزا حسن سیادتی» .

و اما «آمیرزا حسین فقیه سبزواری» ، بعد از نجف بر می گردد اول سبزوار . مدتی در سبزوار می ماند و بعد می روند مشهد .

در مشهد از موقعیت بالایی برخوردار بوده . نماز جماعتش در «مسجد گوهرشاد» نماز مهمی بوده .

من یک وقتی از استادمان آقای«وحید» شنیدم . این مطلب مربوط به سی و پنج و سی و شش سال قبل هست .

با هم داشتیم قدم می زدیم . می خواستیم برویم منزل آقای «عالمی» که برای پدرشان جلسه ای گرفته بودند .

آقای وحید از من پرسیدند شما اهل کجا هستید ؟

گفتم من از «ایزی» هستم و مادر بزرگم دختر عموی فقیه سبزواری هست .

ایشان فرمودند من نزد «فقیه سبزواری» کفایه خواندم . آدم با کمالی بود . این تعبیر آقای وحید بود . فرمود او آدم با کمالی بود .

یک قضیه دیگر از آقای «زنجانی» شنیدم . این قضیه هم جالب هست . ایشان یک وقت رفته بودند سبزوار. «ششتمد» هم رفته بودند . از مرحوم آقای «ابراهیمی» ( امام جمعه فقید سبزوار) نقل می کرد . فرمود که آقای ابراهیمی گفته بود که من در مشهد بودم . اب الزوجه ما آمده بود مشهد . من در نماز آقای «آمیرزا حسین فقیه سبزواری» شرکت نمی کردم . از مقابل نماز ایشان عبور می کردم و می رفتم نماز «آشیخ غلامحسین تبریزی» . آشیخ غلامحسین ترک . در ذهن پدر زنم شاید خطور کرده که دامادم شاید آقارا قبول ندارد که از مقابل نمازش عبور می کند و به نماز دیگری می رود . این مطلب را آقای زنجانی نقل می کرد از قول آقای ابراهیمی . پریروزهم دوباره از آقای زنجانی پرسیدم که شما قبلا چنین مطلبی را فرموده بودید . آقای زنجانی تأیید کرد .

آقای ابراهیمی نقل کرده برای آقای زنجانی که من شب خواب دیدم . هنوز آمیرزا حسین فقیه سبزواری زنده بود . شب آمیرزا حسین را در خواب دیدم .

فرمود به صورتم نگاه کن . نگاه کردم دیدم صورت طبیعی است . بعد دستی به صورتش کشید و فرمود حالا  نگاه کن . دوباره نگاه کردم دیدم صورتی بسیار نورانی است .

میرزا حسین فرمود صورت اول ، صورت ظاهری من بود و صورت دوم ، صورت باطنی من هست .

این مطلب را آقای زنجانی از قول آقای ابراهیمی نقل فرمود .

اما مطلبی که مربوط به جلسه هست :

من از سبزوار که به قم آمدم ، «آمیرزا علی سیادتی» سفارش کرد که بیایم نزد آقای آسید صادق ( فقیه سبزواری) . چون با مادرم می شدند نوه عمو .

آمیرزا علی سیادتی هم آدم ملایی بود . پسر برادر آمیرزا حسن سیادتی بود . که حالا این نکته را عرض بکنم که سال اول و دوم طلبه گیم را که در سبزوار بودم ، آقای «دکتر وحید» مشغول نوشتن پایان نامه دکترا در فلسفه بود . می آمد نزد آمیرزا علی سیادتی و از ایشان استفاده می کرد .

خودش به من فرمود که برای «حاج ملا هادی سبزواری» ، صدمین سالگرد گرفتند و مرا دعوت کردند که آن جا صحبت کنم . منم گفتم که در معرفی حاجی همین بس و از منظومه شروع کردم بحث هایی را مطرح کردن . در روزنامه ها منعکس شده بود . از تهران دو نفر آمده بودند که از من دعوت کنند برای تدریس در دانشگاه . صحبت های زیادی کردند . بعد سؤال کردند شما فلسفه را قبول دارید ؟ گفتم نه بعضی مباحث را قبول ندارم . گفتند کجا ؟ من چون مبتدی بودم مبتدی تر از حالا بودم نفهمیدم که چه مطلبی بود ولی بحث جامعی کردند .

من پنجشنبه ها جلسه روضه داشت می رفتم . یک سؤالی هم از من کردند . در یکی از جلسات از من پرسید که کلمه حاجی باید حاج باشد چرا می گویند حاجی . بعضی گفتند غلط هست و بعضی گفتند غلط نیست . من وجهش را گفتم و در آن تاریخ بیست تومان جایزه به من داد . آمدم مدرسه از هرکس پرسیدم که چرا کلمه حاجّ را حاجی می گویند بلد نبودند .

نکته دیگری که برای اهل مطالعه مفید است که از ایشان پرسیدم برای «سیوطی» چه کتابی مفید هست ؟ فرمود کتاب " التصریح علی التوضیح "

ما آمدیم قم خدمت «حاج میرزا صادق فقیه سبزواری» . ایشان مارا بردند خدمت مرحوم «آیة الله گلپایگانی» . مورد احترام مرحوم «آیة الله گلپایگانی» بودند . ایشان هم نوشت من رفتم «مدرسه ستیه» .

یک مطلب دیگر را هم بگویم و بحثم را تمام کنم . من رفتم منزل آقای «سید مصطفی سیادتی» .گفتم از مرحوم پدرتان «آیت الله میرزا حسن سیادتی» ، تقریراتی هست ؟

فرمود چرا . هم تقریرات آقای نایینی را دارد ، هم تقریرات آقا ضیاء را دارد ، هم تقریرات آسید ابوالحسن اصفهانی را دارد و هم تقریرات آشیخ اسماعیل محلاتی پدر همسرش را . به ایشان گفتم تقریرات آقا ضیاء چاپ شده ، تقریرات مرحوم نایینی هم چاپ شده ، تقریرات آسید ابوالحسن اصفهانی بحث اصول و استفهام و تعادل و ترجیح و اجتهاد و تقلید را مرحوم «آیت الله آشیخ محمد تقی آملی» چاپ کرده . شما خوب است که تقریرات مرحوم پدرتان را بفرستید قم تا در قم چاپ شود . این مطلب را من به «آسید مصطفی سیادتی» گفتم .

آقای «آسید محمد تقی فقاهتی» مرحوم شده بود . مرحوم «حاج میرزا صادق فقیه سبزواری» می روند سبزواربرای شرکت در ختم مرحوم آقای فقاهتی .

می روند منزل «آسید مصطفی سیادتی» و ایشان همه نوشته های پدرشان را می دهند به حاج میرزا صادق و ایشان می آورند قم و می دهند به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که چاپ کنند .

من به ایشان قبلا گفته بودم که تقریرات آقا ضیاء و تقریرات آقای نایینی چاپ شده .

اتفاقا در همان وقت ، جامعه مدرسین هیئت علمی داشتند . ظاهرا در هیئت علمی شان آقای«مؤمن» و آقای «نآسید علی آقا محقق داماد» بودند . گفته بودند تقریرات های دیگر که چاپ شده ، تقریرات اصول که از «آسید ابوالحسن اصفهانی» بود ، مرحوم «حاج میرزا صادق فقیه سبزواری» آورده بود قم ، داده بود به «انتشارات جامعه مدرسین» و پیگیر بودند که به نتیجه برسد کار چاپ و انتشار کتاب تقریرات درس اصول «آسید ابوالحسن اصفهانی» که آمیرزا حسن سیادتی نوشته بود .

 من اطلاع پیدا کردم . از آقای رحمتی که از دوستان بود و به رحمت خدا رفته اند ، سؤال کردم به کجا رسیده کار ؟ گفت خودت بیا تمامش کن . گفتم من اصلا کار نکردم . گفت بیا زمینه کاررا یادت می دهیم .

این کتاب اسم هم نداشت . خودمان این اسم را گذاشتیم : « وسیلة الوصول الی حقایق الاصول » که جامعه مدرسین چاپ کرد . تقریرات اصول مرحوم آسید ابوالحسن اصفهانی به قلم «آیت الله میرزا حسن سیادتی» .

جهت شادی روحشان الفاتحة مع الاخلاص والصلوات


لینک فایل صوتی سخنان حجة الاسلام محسنی نژاد در مراسم دومین سال رحلت آیة الله سید محمد صادق فقیه سبزواری

https://t.me/faghih_e_sabzevari/8007

 

 

سراج الانساب

 

بر اساس پژوهش های جناب آقای دکتر فقیه بحرالعلومی ، علامه نسب شناس سید احمدبن محمدبن عبدالرحمن کیاء گیلانی ، مؤلف کتاب سراج الانساب ، از دانشمندان قرن دهم هجری و از شاگردان یکی از اجداد مرحوم آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری بوده است .

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/2141

دانلود رساله اسدیه

 

لینک دانلود رساله اسدیه :

https://t.me/faghih_e_sabzevari/8274

رساله اسدیه

مؤلف : سید سراج الدین محمد قاسم حسینی مختاری عبیدلی سبزواری

یکی از اجداد مرحوم آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری

با تشکر از رهنمودهای جناب آقای دکتر بحرالعلومی

و

با سپاس از جناب آقای دکتر صداقت ثمر حسینی که این رساله را در اختیارم گذاشتند

گفتگو با دکتر فقیه بحرالعلومی ، کارشناس ارشد نسب شناسی سادات

امشب  ( هفتم بهمن ماه 1398 )  ، با حجة الاسلام دکتر فقیه بحرالعلومی ، مسئول مؤسسه دارالمعارف بقاع متبرکه و انساب ؛ و از شاگردان فرهیخته مرحوم عموی بزرگوارم آیة الله حاج سید جواد فقیه سبزواری ، در رابطه با دو موضوع ، گفتگویی در یکی از شبکه های اجتماعی داشتم  . 

محور موضوع اول ، شخصیت علمی و اخلاقی و اجتماعی ؛و هم چنین شاگردان فرهیخته و صاحب اثر مرحوم عمویم بود و گفتم شماری از فرهیختگان بزرگواری را که شاگرد معظم له بودند شناسایی کردم و مایلم فضلای بیشتری را شناسایی کنم تا در هیئت کتابی فاخر منتشر شود  . شاید از این مسیر، گوشه ای از خدمات این عالم و مجتهد و مدرّس کوشا و پرهیزکار و محبوب القلوب ، مورد تقدیر و تجلیل قرار گیرد .

آقای دکتر بحرالعلومی فرمودند :

در درس لمعه ایشان بیش از دویست نفر در عصر ما حضور داشتند اگر چندین سال حضور و تدریس ایشان را لحاظ کنیم شاید صدها نفر بشوند بنابراین مشهورترین و معروفترین را انتخاب کنید .

درباره شاگردان باید به صورت دانشنامه ای و طبق حروف الفبا و بدون القاب آیت الله ، حجت الاسلام و... باشد. بنابراین هرچه درباره اجداد و خود مرحوم فقیه سبزواری جمع آوری بشود بهتر است. کار باید درباره ایشان وزین و تک باشد تا حق مطلب ادا شود.

محور دوم گفتگو ، شجره نامه مرحوم فقیه سبزواری بود با توجه به این مهم که آقای بحرالعلومی صدها مقاله و دهها کتاب در زمینه امامزادگان صحیح النسب و شجره سادات منتهی به ائمه اطهار علیهم السلام منتشر کرده اند و بی وقفه در این عرصه حساس و مهم ، فعالیت های پژوهشی داشته و دارند .

در ادامه گفتگو فرمودند :

کل اجداد شما را به تفصیل در منابع انساب کار کردم و به مناسبتی قبلا انجام دادم.

یکی از اجداد یا عموی جدی شما کتابی دارد با عنوان " رساله اسد یّه " . حتما آن را ببینید. بیشتر مفاخر این خاندان در قرن هفتم و هشتم را ذکر کرده است.

مطالب در ۶۹ کتاب معروف انساب پراکنده است. مثلا مولف " سراج الانساب " ، شاگرد یکی از اجداد شما در قرن دهم بوده و با تعابیر بسیار زیبا از ایشان یاد می کند.

جمع آوری همه آن ها ، زمان بر و تخصصی است.

الحمدلله اجداد شما و نسبشان یکی از بهترین نسب های سادات ایران است و خودش به تنهایی دویست صفحه مطلب دارد.
هر کاری از دستم بر آید دریغ نخواهم کرد. 

خداوند مرحوم استاد ما را با اجدادش محشور فرماید.

+++++ 

با تشکر از استاد بحرالعلومی

https://www.instagram.com/p/B71uzuBpAPM/

https://t.me/faghih_e_sabzevari/8273

زندگی نامه فشرده مرحوم آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری به نقل از کتاب سبزوار شهر دانشوران بیدار 

کتاب سبزوار شهر دانشوران بیدار 
نویسنده : استاد محمود بیهقی ، مشهد ، دامینه ، 1379

آیة الله میرزا موسی ، پدر آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری

مرحوم حجة الاسلام و المسلمین آقا میرزا موسی فرزند آقا میرزا محمد علی ، متولد 1262 قمری که اصلا اهل قریه ایزی بوده ، تحصیلات نهایی را در سامره در محضر آیة الله العظمی آقا میرزا حسن شیرازی به پایان برده و پس از بازگشت به سبزوار ، کتاب کفایة الاصول را ابتدا ایشان در این شهر درس داده و رایج نموده است و مدتی هم در مشهد در مدرسه عباسقلی خان و حجره طبرسی تدریس داشته و به دریافت درجه عالی اجتهاد از آخوند ملا محمد کاظم خراسانی نائل می گردد .

آقا میرزا موسی مردی محجوب و متقی بوده و پس از سال ها بهره وری علمی ، بالاخره در سال 1336 هجری قمری در سبزوار به رحمت حق واصل شده و در مقبره شخصی خود دفن گردیده است 

حاج میرزا مهدی فقاهتی

مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حاج میرزا مهدی فقاهتی ، فرزند اکبرمرحوم آقا میرزا موسی در سال 1305 قمری در سامرا متولد و پس از فراگرفتن مقدمات و ادبیات در سامره و نجف با پدر خود به سبزوار آمده و پس از تکمیل سطوح فقه و اصول و خواندن معقول و منقول در خدمت افتخار الحکماء ، در درس خارج والدش شرکت کرده و به مقام شامخ علمی می رسد .

وی طبعی موزون داشته و خط نسخ نیکو می نوشته و بالاخره در سال 1362 قمری برابر با 1322 خورشیدی دنیارا وداع گفته و در مقبره پدرش مدفون می شود .

میرزا مهدی فقاهتی دارای دو فرزند روحانی بود که نخست :

 مرحوم حجة الاسلام آقای حاج سید محمد تقی فقاهتی است که تحصیلات خودرا در سبزوار و مشهد به پایان رسانیده و سال ها امام جماعت مسجد جامع سبزوار را بر عهده داشته و متاسفانه در آبان ماه 1373 جهان را بدرود گفت .

دوم : مرحوم حجة الاسلام حاج سید ابوالفضل فقاهتی می باشد که مقیم مشهد بود و سال ها در بالاسر حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام به اقامه نماز پرداخت تا بالاخره در 1370 خورشیدی درگذشت و در صحن مبارک دفن گردید .

حاج میرزا حسین فقیه :

مرحوم آیة الله العظمی فقیه سبزواری ، فرزند آقا میرزا موسی که در 1309 هجری قمری در سامراء متولد شده است ، مقدمات را نزد پدر آموخت و دارای آن چنان قریحه ای بود که استاد گرانقدرش یعنی حضرت آیة الله العظمی آخوند خراسانی ، کرارا به پدرش سفارش می کرد که مبادا میرزا حسین را از نجف به سبزوار ببرید ، بگذارید با این استعداد فراوان در همین مرکز علمی بماند ولی با همه این سفارش ها و قول برگرداندن ایشان به نجف ، در سال 1322 هجری قمری ، به سبزوار و در سال 1326 قمری به حوزه علمیه مشهد می رود . علوم ادبی را نزد آقا میرزا عبدالجواد مشهور به " ادیب اول " و دوره سطح را از محضر آیة الله حاج شیخ حسن برسی و . . . فرا می گیرد .

در این دوران ناظر بر صحنه دلخراش توپ بستن به گنبد مطهر بوده و خاطرات تلخ آن را که در غروب دوشنبه دهم ربیع الثانی 1330 اتفاق افتاده ، شخصا یادداشت کرده است و به سبب تأثّر فراوان از این فاجعه ، به سبزوار مراجعت می کند و نزد افتخارالحکماء حکمت می آموزد ولی بعد از درگذشت پدر باردیگر به نجف می رود و در حوزه دروس مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی ، آیة الله العظمی مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی و . . . حاضر می شود و با دقت زیاد ، از جلسات درس آنان بهره می برد و چون از حافظه قوی برخوردار می باشد ، کفایه را که به عربی بوده از حفظ تدریس می کند و به همین سبب ، مورد توجه خاص مراجع بزرگ حوزه علمیه قرار می گیرد و به اخذ درجه عالی اجتهاد و اخذ تصدیق اجازات از آنان نائل می شود .

ولی بالاخره ، درسال 1347 هجری قمری به سبزوار و از آن جا به مشهد می رود و مقیم می گردد و به تشکیل حوزه می پردازد ( حوزه درسش چنان جذاب و پرکشش می شود که در درس خارج ایشان ، حدود چهارصد طالب فاضل شرکت می کنند ) .
مرحوم فقیه سبزواری ، چندین سفر به اعتاب مقدسه می کنند و کرارا به حج مشرق می شود  از آن جمله ، در سال 1367 هجری قمری با کاروان پانزده هزار نفری که شخصا رهبری آن را بعهده دارد ، با عبدالعزیز بن سعود پادشاه عربستان سعودی راجع به تعیین قبله حقیقی دیدار و مذاکره می نماید .

خدمات وی به مردم خراسان ، به ویژه طلاب مشهد فراموش نشدنی است و ما در این جا به پاره ای از آن ها اشاراتی می کنیم :

1 – احداث گورستانی همگانی در زمین حسین آباد ( گلشو) به مساحت حدود پانصدهزار متر مربع .
2 – ایجاد غسالخانه مشهد در اول خیابان طبرسی .
3 – ساخت باغ رضوان و ایجاد اتاق هایی برای طلاب علوم دینی و تأسیس مدرسه ای در آن .
4 – تکمیل بنای درمانگاه رازی .
5 – احداث کوی طلاب برای اسکان و آسایش طلاب متأهل و عائله مند و رهایی آنان از اجاره نشینی در دوهزار قطعه سیصدمتری در سال 1339 شمسی .
6 – ایجاد مدرسه محمدیه در قسمت شرقی شهر سبزوار با داشتن حجره های زیاد برای طلاب حوزه علمیه سبزوار .
7 – بنای شبستان بزرگ مسجد جامع سبزوار . ( برای آگاهی بیشتر از جزئیات این بنا بنگرید به کتاب : سبزوار ، شهر دیرینه های پایدار ، جلد یکم ، صفحه 168 )
8 -  بنای مدرسه در کویته پاکستان
9 – کمک های مالی فراوان به هنگام جنگ دوم جهانی و دادن ارزاق به نیازمندان و ایجاد بیمارستان مسلولین و . . . .

این روحانی خدمتگزار بالاخره در شوال 1386 هجری قمری برابر 1345 شمسی ، دعوت حق را لبیک گفت و در میان تأثّر فراوان مردم و تجلیلی کم نظیر ، در باغ رضوان که خود ساخته بود دفن گردید .
( آرامگاه آن مرحوم ، در حال حاضر ، به صورت برجسته در میان سبزه و گل های این مکان دیده می شود .
نیاز به یاد آوری است : با تمام اطمینانی که مردم به آن مرحوم داشتند و برای کمک به بی نوایان و یا احداق بنیادهای نیکو کاری پول در اختیارش می گذاشتند ، ولی چون استغناء داشت ، با دستی خالی از مادیات و دستی پر از معنویات ، به دنیای دیگر پاگذاشت .


آیة الله فقیه را سیزده فرزند عالم و شایسته که نه تن آنان پسر و چهاردختر می باشند بود . از آن میان :

1 – مرحوم حاج سید زین العابدین فرزند ارشد متولد 1332 هجری قمری در سبزوار تولد یافته و در 1338 با والد خود عازم نجف شده و پس از فراگرفتن مقدمات در 1347 قمری در خدمت پدر به ایران مراجعت می نماید و در مشهد مدرسه عالی معقول و منقول را طی کرده ، امامت جماعت مسجد مقبل السلطنة و تدریس مراحل عالی و سرپرستی درمانگاه رازی را بر عهده می گیرد تا در 1411 هجری قمری ( 1370 خورشیدی ) در مشهد فوت می نماید .
( آن مرحوم از نخستین شماره نامه آستانقدس با نوشتن مقالاتی در آن همکاری می نماید )
2 – حجة الاسلام آقای حاج سید محمد باقر فقیه ، دومین فرزند مرحوم آیة الله فقیه در 1334 قمری در سبزوار تولد یافته و در سه سالگی با پدر به نجف رفته و در مراجعت وی به مشهد می آید و از محضر مرحوم محقق نوغانی و ادیب نیشابوری و ادیب بجنوردی و سید الحکماء ابوالقاسم الهی فیض می برد و در 1317 خورشیدی به دریافت اجازه تدریس علوم معقول و منقول از وزارت معارف نائل می گردد و بعد به سبزوار می رود و تدریس فقه و اصول را در مدرسه حاج ملاهادی و محمدیه بر عهده می گیرد و در حال حاضر علاوه بر ارشاد ، به خدمات کشاورزی می پردازد و در آب و ملک مختصری که دارد ، شخصا به امر مقدس کشاورزی مشغول است و از کدّ یمین و عرق جبین روزگار می گذراند . 
3 – آقا سید محمد کاظم که در سال 1341 هجری قمری در نجف تولد یافته و علوم ابتدایی را فراگرفته در حال حاضر به کار در بازار اشتغال دارد .
4 – مرحوم حاج سید محمد رضا که در 1347 قمری در نجف زاده شده و در 1371 خورشیدی در مشهد فوت می کند .
5 – حضرت حجة الاسلام والمسلمین حاج سید محمد جواد ، به سال 1349 هجری قمری در مشهد تولد یافته ، ادبیات را نزد ادیب نیشابوری و جلدین لمعه و قوانین را از محضر حاج میرزا احمد مدرس یزدی و رسائل و مکاسب و کفایه را نزد مرحوم حاج میرزا هاشم قزوینی و . . . بسیاری از رموز و اشارات و اخلاق را از وجود پدر برخوردار گردیده و آنقدر در درس و بحث کوشا بوده که مورد توجه خاص والد گرامی شان قرار گرفته ، بطوری که به ایشان اجازه اجتهاد مرحمت می نماید .
ایشان در حال حاضر ، در مسجد حاج حکیم خیابان طبرسی اقامه جماعت دارد و از مدرسین ممتاز خراسان به شمار می آید تا آن حد که در حوزه درس کفایه وی ، متجاوز از یکصد تن فضلای جوان شرکت دارند .
6 – آقای حاج سید محمد صادق که از محضر ادیب نیشابوری بهره برده و در حال حاضر در حوزه علمیه قم به تدریس خارج مشغول می باشد 
( فرزندان دیگر آیة الله فقیه سبزواری هم از فرهنگیان با دانش و خوشنام می باشند )

منبع :
صفحه 148 ، کتاب سبزوار شهر دانشوران بیدار 
نویسنده : استاد محمود بیهقی ، مشهد ، دامینه ، 1379

🌹🌹🌹

لازم به توضیح است که تمام فرزندان روحانی مرحوم فقیه سبزواری و جناب حاج سید کاظم و جناب حاج سید رضا فقیه سبزواری ، به رحمت خدا رفته اند

نکوداشت استاد رضا بابایی

نکوداشت استاد رضا بابایی

مجموعه سایت های ناشر زندگی نامه مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

مجموعه سایت های ناشر زندگی نامه مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری :

http://ayatollahfaghihesabzevari.ir/

 

http://faghihsabzevari.blogfa.com/

 

http://wikifeqh.ir/%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D9%81%D9%82%DB%8C%D9%87_%D8%B3%D8%A8%D8%B2%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C

 

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D9%81%D9%82%DB%8C%D9%87_%D8%B3%D8%A8%D8%B2%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C

 

https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA_%D9%81%D9%82%DB%8C%D9%87%D8%A7%D9%86_%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87_%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85%DB%8C_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C

 

https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA_%D9%85%D8%B1%D8%A7%D8%AC%D8%B9_%D8%AA%D9%82%D9%84%DB%8C%D8%AF_%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87

 

https://fa.wikiquote.org/wiki/%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D9%81%D9%82%DB%8C%D9%87_%D8%B3%D8%A8%D8%B2%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C

 

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7_%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C_%D9%81%D9%82%DB%8C%D9%87_%D8%B3%D8%A8%D8%B2%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C

 

http://wikinoor.ir/%D9%81%D9%82%DB%8C%D9%87_%D8%B3%D8%A8%D8%B2%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%8C_%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86

 

https://www.instagram.com/ayatollah_faghihsabzevari/

 

http://wiki.ahlolbait.com/%D8%AD%D8%A7%D8%AC_%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D9%81%D9%82%D9%8A%D9%87_%D8%B3%D8%A8%D8%B2%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C

 

http://portal.anhar.ir/node/21161

 

http://217.219.79.178/OLD_BU/pim/personel/386

 

https://hawzah.net/fa/Mostabser/View/63283/%D9%81%D9%82%DB%8C%D9%87-%D8%B3%D8%A8%D8%B2%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF

 

https://t.me/faghih_e_sabzevari

 

https://fa.shafaqna.com/news/400170/

 

http://www.hawzahnews.com/news/396365/%D8%B9%D8%A7%D9%84%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D9%82%DB%8C%D9%82-%D9%88%D9%81%D8%A7%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%AE%D8%A8%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%AF

 

https://alefbalib.com/index.aspx?pid=14&GID=271958&ID=381787

 

https://www.namaname.com/1393/09/17/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%E2%80%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A2%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84-%D8%B5%D8%AF%D8%B1/

 

https://razavi.ir/Portal/home/?news/114496/299090/207096/%D8%A2%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7...-%D8%AD%D8%A7%D8%AC-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D9%81%D9%82%DB%8C%D9%87-%D8%B3%D8%A8%D8%B2%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C

 

http://test.wikifeqh.ir/%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7_%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D9%81%D9%82%DB%8C%D9%87_%D8%B3%D8%A8%D8%B2%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C

 

http://www.varesoon.ir/pictures-of-shiite-clerics/faghih-sabzewari-hosein.html

 

http://farsi.al-shia.org/%D8%A2%D9%8A%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%B8%D9%85%D9%8A-%D8%AD%D8%A7%D8%AC-%D9%85%D9%8A%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D8%AD%D8%B3%D9%8A%D9%86-%D9%81%D9%82%D9%8A%D9%87-%D8%B3%D8%A8%D8%B2/

 

https://ir-psri.com/?page=ViewNews&NewsID=6280&cat=0

 

https://www.isna.ir/news/97081708050/%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%AD%D8%B1%D9%85-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B9-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%AA%D9%88%D9%BE-%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF

 

http://www.asrarnameh.com/pages.php?id=15934

 

http://asrarnameh.com/notes.php?id=16728

 

علمای سبزوار در ملاقات با مقام معظم رهبری

 

 

از راست :

مرحوم آیة الله حاج سید محمد تقی فقاهتی ، فرزند مرحوم آیة الله میرزا مهدی فقاهتی برادر مرحوم آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری

مرحوم آیة الله حاج میرزا باقر فقیه سبزواری ، فرزند مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

مقام معظم رهبری در زمان ریاست جمهوری

مرحوم آیة الله اخلاقی از علمای سبزوار

این عکس مربوط به سفر سال 1365 مقام معظم رهبری به سبزوار و ملاقاتی است که با علمای سبزوار در باغ فرمانداری سبزوار داشته اند